گروه سیاسی: حدود یک سالی است که بیشتر از گذشته موضوع لوایح مرتبط با توصیههای کارگروه ویژه اقدام مالی در نهادهای تصمیمگیر نظام در حال بحث و بررسی است. همزمان با آغاز دور جدید تحریمها حساسیت این مسئله که به نوعی با سازوکار ویژه مالی اروپا برای حفظ توافق هستهای هم گره خورده است دو چندان شده و با به وجود آمدن برخی تعارضات حقوقی میان شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام از یک سو و مجلس و دولت از سوی دیگر شاهد به وجود آمدن وضعیتی پیچیده از منظر حقوقی و سیاسی نیز هستیم.
اما آنچه در این میان جلب نظر میکند اظهارنظرهایی از برخی چهرهها است که کسر قابل توجهی از تریبونهای عمومی را در اختیار خود دارند و به شکل بالقوه میتوانند در جامعه موجآفرینی کنند. اغلب این افراد که از چهرههای شناخته شده جریانات مخالف جناح میانهرو هستند از برجام تا پسابرجام با هر حرکت و اقدامی که از آن ارتباط و همکاری با کشورهای غربی استشمام شود مخالف هستند و بر اساس همین الگو هم با توافق هستهای، همکاری اقتصادی و سرمایهگذاری خارجی، مذاکره با کشورهای غربی، موضوع لوایح FATF و. . . اعلام مخالفت کرده و اعتراضات خود را از طریق رسانهها، تریبونها و حتی حضور خیابانی اعلام میکنند.
شاید بتوان تا این میزان از مخالفت را پذیرفت و قبول کرد که گروهی که به هر دلیلی رسانه و منابع مالی گستردهای در اختیارشان قرار گرفته است دیدگاه مخالف خود را مطرح سازند و نسبت به موضوعاتی معترض باشند اما مشکل از آن جایی آغاز میشود که این افراد مسئولیت عملکرد خود را هیچگاه نپذیرفته و هرگز هم نخواهند پذیرفت! کمی از فضای این موضوع خاص خارج شویم و دو مثال را به خاطر بیاوریم؛ حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران و به آتش کشیدن و اشغال کنسولگری عربستان در مشهد در حوزه مسائل سیاست خارجی و حمایت و دفاع مطلق در شش سال ابتدایی دولت احمدینژاد و مخالفت و اعتراض مطلق در دو سال پایانی آن دولت. در مثال اول که دیگر اینک بیشتر افراد پشت پرده و روی پرده آن شناخته شدهاند شاهد آن بودیم که با چنین اقدامی روابط ایران و عربستان که اندک اندک به سمت بهبودی میرفت دوباره به سمت چالش و تنش حرکت کرد و با ادامهدار شدن آن پرونده و موضوعاتی شبیه به آن خطر برخورد سخت میان دو کشور هم افزایش پیدا کرد.
اما با وجود همه این خسارتها شاهد بودیم که هیچ یک از عاملان و آمران چنین اقدامی که آشکارا خلاف منافع و امنیت ملی بود مسئولیت این کار را نپذیرفتند و در نهایت هم همه چهرههای سیاسی که به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم با حمله به سفارت عربستان همراهی نشان داده بودند هم همچنان در صحنه سیاسی کشور حضور دارند و همان دیدگاههای خاص خود که نتیجه عملی آن چنین اتفاقاتی است را اعلام و اعمال میکنند!
در مثال دوم که موضوعی در حوزه سیاست داخلی است هم شاهد تکرار همین عدم مسئولیتپذیری بودهایم؛ چهرههای شناخته شده در ارکان قدرت و احزاب سیاسی در انتخابات ۸۴ و پس از آن به مدت شش سال هر نوع انتقاد و اعتراض به دولت احمدینژاد را به شدیدترین شکل ممکن رد کردند و اجازه هیچگونه نقد و اعتراضی را ندادند و جز سفیدی مطلق در کارنامه شش سال اول دولت نهم و دهم نمیدیدند اما پس از نزاع رییس آن دولت و بخشی از گروههای قدرت به یکباره با فراموشی مسئولیت خود در به قدرت رسیدن چنین پدیدهای با فرافکنیهای خاصی شانه خود را از زیر بار مسئولیت اقدامات آن دولت خالی کردند. در موضوعات اخیر نیز همان الگو در حال تکرار شدن است.
برخی از اهالی قدرت با در اختیار داشتن امکاناتی سعی در سنگاندازی بر سر راه کاهش بار تحریمها دارند؛ روزی درباره مذاکره ایران و اروپا، روزی در موضوع ادامه اجرای برجام از سوی ایران و روزی هم با مخالفت با لوایح مرتبط با توصیههای کارگروه اقدام مالی. به سادگی میتوان پیشبینی کرد که در صورت بازگشت ایران به لیست سیاه اف. ای. تی. اف و در نتیجه آن به شکست کشیده شدن سازوکار ویژه مالی اروپا و تحت فشار قرار گرفتن بیشتر از قبل مردم به دلیل تحریمها هیچکدام از آنان که امروز از طریقتریبونهای گوناگون فریاد اعتراض و مخالفت با CFT و FATF را سر میدهند مسئولیت چنان واقعهای را نخواهند پذیرفت.