محمد توکلی
همزمان با اعلام آغاز دور جدیدی از تحریمها شاهد آن بودیم که سخنگوی شورای نگهبان خبر از رد یکی از لوایح مرتبط با FATF در این شورا را رسانهای کرد. نکته تعجبآور در این میان آن بود که این خبر در شرایطی در 13 آبان اعلام شد که تصمیم شورای نگهبان برای مغایر شرع و قانون اساسی اعلام کردن لایحه CFT چند روز قبلتر اتخاذ شده بود و آقای سخنگوترجیح داد این خبر که اثر مقطعی منفی بر اقتصاد میگذاشت همزمان با روزی باشد که با اثر منفی تحریمها بر بازارها همافزایی داشته باشد! در روزهای اخیر و همزمان با اعلام نظر شورای نگهبان در این باره شاهد آن بودیم که چهرههای سیاسی نظرات مختلفی را درباره این تصمیم شورای نگهبان اعلام داشتهاند.
گروهی معتقدند تصمیم شورای نگهبان پاسخ مثبت به خواسته «جریان انقلابی» بوده است، گروهی دیگر این تصمیم را تنها یک گام از بررسی این لایحه دانسته و اطمینان میدهند که لایحه مورد بحث و سه لایحه دیگر مرتبط با اف. ای. تی. اف در مجمع تشخیص مصلحت نظام به سرانجام خوشی میرسد، برخی دیگر موضوع را به حوزه دیپلماسی گره زده و این دیدگاه را مطرح میکنند که این احتمال وجود دارد که ساختار کلان تصمیمگیری به دنبال نوعی گروکشی با اتحادیه اروپا است و لوایح چهارگانه برگههای بازی ایران برای به سرانجام رساندن سازوکار ویژه مالی اروپا خواهد بود.
این که کدام یک از دیدگاههای مطرح شده در هفته گذشته به واقعیت نزدیک باشد را باید مدتی دیگر منتظر ماند و مشاهده کرد اما موضوع این نوشتار به مشکلی فراتر از رد شدن لایحه CFT در شورای نگهبان اختصاص دارد و آن اینکه علت ریشههای انتقادات به شورای نگهبان در مواقع این چنینی چه چیزی است؟ بیاییم برای چند لحظه از موضوع لوایح جنجالی FATF عبور کنیم و زمان بررسی صلاحیتهای نامزدهای انتخاباتی را به خاطر بیاوریم، در آن روزها هم انتقادات و اعتراضات به اعضای شورای نگهبان و سازوکار تصمیمگیری در این شورا افزایش مییابد و یا در روزهایی همچون انتخابات88 که موضوع انتخابات دچار گرهی میشود هم شورای نگهبان در تیررس انتقادات قرار میگیرد.
هنگامی که این پرسش و ابهام از دبیر و اعضای شورای نگهبان پرسیده میشود آنان همواره مدعی میشوند که دلیل آنچه «هجمه به شورای نگهبان» مینامند به این موضوع بازمیگردد که اعضای شورای نگهبان در برابر فشارهای بیرونی تحت تاثیر قرار نمیگیرند و برای اتخاذ تصمیمات جز به «رضایت خداوند» نمیاندیشند. درباره این ادعا میتوان به گفتگو نشست و با یادآوری اتفاقاتی همچون آنچه در جلسه رد صلاحیت مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات92 گذشت چنین ادعایی را موردتردید قرار داد اما اگر از بحث درباره دیدگاه اعضای شورای نگهبان در پاسخ به چرایی اعتراضات به این نهاد بگذریم با موضوعی ریشهایتر مواجه میشویم که به نظر میآید دلیل اصلی اعتراضات و انتقادات به تصمیمات شورای نگهبان در مواقع حساس به این نکته بازمیگردد.
با نگاهی به تبار سیاسی و فکری اکثریت اعضای شورای نگهبان با این نکته مواجه میشویم که آنان از چهرههای شناخته شدهای هستند که چند دهه ذیل یک جریان سیاسی فعالیت کردهاند و حتی برخیشان همزمان با حضور در شورای نگهبان (که مطابق قانون باید بی طرفی کامل را در انتخابات رعایت کند) در دورههای گوناگون انتخابات ابایی از اعلام حمایت رسمی از کاندیداهای جریان اصولگرا نداشته و ندارند. شاید علت ریشهای مخالفتها و اعتراضات به تصمیمات شورای نگهبان را میباید در همینجا جستجو کنیم که اهالی سیاست و رسانه در ایران بر اساس آنچه از عملکرد اعضای شورای نگهبان دیدهاند نمیتوانند بی طرفی این نهاد مهم را پذیرا باشند و هر تصمیمی که به نوعی به اعضای این شورا مرتبط باشد را با رویکرد رفتاری از سوی جریان رقیب تحلیل میکنند.