گروه سیاسی: دکتر محسن رنانی، استاد نامآشنای اقتصاد دانشگاه صنعتی اصفهان در یادداشتی که از آن با عنوان آخرین یادداشت خود یاد کرده است از این نکته نوشته است که آیا سخن گفتن از بحرانها و مشکلات امروز جامعه ایرانی از سوی افرادی همچون او سبب افزایش ناامیدیها و نگرانیهای مردم نمیشود؟ آقای رنانی در نهایت به این نتیجه رسیده است که آنچه سبب افزایش امید ملی خواهد شد سکوت ملی است و خود و همفکرانش را دعوت کرده است تا مدتی سکوت کنند و از بحرانها و مشکلات سخنی به میان نیاورند.
آنچه دکتر رنانی از آن میگوید را در ماههای اخیر از زبان برخی دولتمردان و به خصوص شخص رییسجمهور هم در چند نوبت شنیدهایم. این دیدگاه با وجود تفاوتهایی که در شکل بیان دولتیها و این استاد اقتصاد وجود دارد بر همان اصطلاح "برهه حساس کنونی" تاکید دارد و به دلیل شرایط خاص کشور و البته جوّ منفی و ناامیدی موجود در جامعه سکوت و کاهش بازتاب خبرهای منفی را راه عبور از این وضعیت اعلام میکند. اما آیا در عالَم واقع هم سکوت به امید میانجامد؟! بیاییم با یک مثال بررسی این موضوع را ادامه دهیم؛ فرضی کنیم فردی از نزدیکان ما به بیماری سرطان مبتلا شده است و تنها فردی که میتواند این خبر را به او بدهد ما باشیم.
فرد مورد نظر به تازگی از نظر اقتصادی ورشکست شده است و از نظر عاطفی نیز شکست بزرگی را تجربه کرده است. آیا ما به عنوان فردی که ماموریت اعلام بیماری به او را داریم سکوت میکنیم تا مبادا بر حجم ناامیدیهای بیشمار حاصل از شکست اقتصادی و عاطفی آن بیمار افزوده نشود و یا بالعکس هر چه سریعتر با اطلاع دادن بیماریاش به او زمینه را برای آغاز درمان و رفع بیماری فراهم میکنیم؟! قطعاً هنگامی که در این مثال فرد مبتلا به سرطان متوجه بیماریاش شود ضریب ناامیدیاش به شدت افزایش مییابد اما همین اطلاعرسانی به ظاهر ناامیدکننده میتواند او را از مرگ برهاند.
اگر بخواهیم صریح باشیم باید گفت با کمال احترام به دکتر محسن رنانی پیشنهاد ایشان مبنی بر سکوت ملی پیشنهادی مرگآفرین است و بر خلاف هدف اعلامی نه تنها امید اجتماعی را افزایش نمیدهد بلکه قطعاً میتواند سبب افزایش ناامیدیها و از طرف دیگر منجر به کاهش هشداردهی به حکمرانان از سوی جامعه مدنی شود. به نظر میرسد در لایههای زیرین چنین پیشنهادی نوعی استیصال وجود دارد. استیصالی که حاصل بی توجهی تصمیمگیران به هشدارهای دلسوزان در حوزههای مختلف از محیطزیست و فرهنگ تا اقتصاد و سیاست است. هنگامی که سالها هشدار داده شود و گوش شنوایی نباشد طبیعی است که هر فردی بالاخره روزی دچار استیصال شده و سکوت را بر سخن ترجیح دهد. سکوت امثال محسن رنانی نشانه استیصال ملی است و نه علتی برای افزایش امید ملی و دعوت دیگران به سکوت نیز نشانهای خطرناک از آیندهای که دور نخواهد بود!