گروه سیاسی: رییسجمهور در سفر به استان سمنان و در جمع مردم شهر شاهرود گفت: "در کشور بحران نداریم و نخواهیم داشت، عدهای به ناروا و نادانسته این حرفها را در روزنامهها و تبلیغات نزنند"
آنچه روحانی گفته است را میتوان ذیل همان سیاست «امید درمانی» جای داد، سیاستی که ظاهرا به عنوان تنها راهبرد رسانهای دولت در یک سال اخیر و همزمان با شدت گرفتن تحریمها و فشارهای اقتصادی و سختتر شدن زندگی روزمره مردم انتخاب شده است و تجربه نشان داده که سیاستی شکست خورده خواهد بود. این قیبل اظهارات مقامات بلندپایه سیاسی علاوه بر آنکه نشانگر بی خبری آنان از وضعیت امروز ایران است نمایانگر بحرانی بزرگتر از بحرانهای پیچیده سیاسی، اقتصادی، محیطزیستی و... نیز است؛ بحرانِ کتمان بحران.زمانی میتوان به حل معضلات و بحرانها در هر ساختاری امیدوار بود که در گام نخست تصمیمگیران و تصمیمسازان در آن ساختار اصل وجود بحران را پذیرفته باشند.
زمانی که رییس دولت به عنوان نهادی که در میدان اجرا قرار دارد و دیگر مسئولان در دولت و خارج از دولت تمام همّ و غمّ خود را به جای حلوفصل بحران برای کتمان وجود بحران صرف میکنند دیگر چگونه میتوان امیدی به بهبود شرایط داشت؟! با نگاهی به ایرانِ امروز شاهد آن هستیم که در حوزه اقتصاد دچار وضعیتی شده است که در آن خطاهای مدیریتی گذشته، ناهماهنگی مدیران، عدم انسجام راهبرد و برنامه اقتصادی دولت، ساختار دولتی - نفتی فسادزا و رانتآفرین، تحریمهای اقتصادی و... به یکدیگر گره خورده است و به دلیل تعلل در تصمیمگیریهای سخت و فوری برای اصلاحات اقتصادی در سالهای اخیر شرایط برای بهبود این وضعیت هر روز سختتر از گذشته میشود.
از طرف دیگر با مسئله بحران محیطزیستی روبرو هستیم که مشخصاً حیات ایرانیان را تهدید میکند. چند دهه بی توجه به مقوله محیط زیست و سبقت تفکر توسعه منهای محیط زیست بر اندیشه مبتنی بر توسعه پایدار شرایطی را ایجاد کرده است که در هر جایی از چهار گوشه سرزمین ایران اثری از آثار تخریب محیط زیست به سادگی قابل رویت است.در حوزه اجتماعی شکافهای بین نسلی و فاصله نجومی میان ارزشهایی که در تبلیغ رسمی به آن تاکید میشود و واقعیت جامعه ایرانی بحرانهای عظیمی را در حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی سبب شده است.
همین شرایط بحرانی را میتوان در سایر حوزهها همچون مسائل مرتبط با سیاست خارجی نیز کم و بیش مشاهده کرد.حال در چنین شرایطی که حتی مقامات ارشد دولتی تا همین یک سال پیش برای توصیف آن از مفهوم "اَبَر چالش" سخن میگفتند کتمان وجود بحران چه کمکی به حل مسائل کشور میکند؟ آیا دعوت نخبگان به سکوت و پرخاش به رسانههای مستقل و تهدید آنان و سانسور واقعیتها و پمپاژ مصنوعی آنچه امید خوانده میشود سبب عبور از بحرانها خواهد بود؟
آنچه ایران را در سالهای اخیر بیشتر از هر موضوعی تهدید میکند نه ناامیدی ناشی از بیتدبیری حکمرانان است و نه تهدیدهای خارجی؛ تهدید واقعی ندیدن بحرانهای واقعی موجود در جامعه ایرانی از سوی مسئولان است. تنها امید باقی مانده آن است که مسئولان خواب باشند و با تلنگرهای مردم، نخبگان و رسانهها بیدار شوند نه اینکه خود را به خواب زده باشند!
حالا بعد از شش سال ریاست جمهوری چه میفرمایند؟ (362050)