دکتر علی میرزامحمدی *
در سخنان اخیر عبدالله نوری فعال سیاسی، موشکافی رابطه بین حکومت و مردم از نکات قابل تاملی است که لازم است بیشتر به آن پرداخته شود. این موشکافی دلسوزانه را میتوان در قالب استیلای تفکر دوقطبی "حفظ نظام/ منافع مردم"خلاصه نمود؛ تفکری که بر اساس آن حاکمیت نمیتواند میان حفظ نظام و منافع مردم آشتی دهد؛ در نتیجه برای حفظ و بقای خود مجبور به فراموش کردن منافع مردم میشود. حرکتی که به تبع آن، حاکمیت را به خاموش کردن صدای اعتراضهای مردمی مجبور خواهد نمود.
اما لازم است این تفکر دوقطبی مورد نقد جدی قرار گیرد. نخستین گام برای اینکار شنیدن صدای اعتراضهای مردمی است. حکومتها برای اطلاع از میزان نارضایتی اقشار و اصناف مختلف از وضعیت زندگی خود چه شاخصهایی در اختیار دارند؟ آنها ممکن است به جای رصد به موقع نارضایتیها و ریشه یابی آنها، فقط به اعتراضهای آشکار آنها در قالبهای مختلف از جمله تجمعات توجه کنند. اما آنها این واقعیت مهم را فراموش میکنند که اعتراضهای آشکار فقط بخشی از اعتراضها را شامل میشود و دسته بسیار مهمی از اعتراضها هرگز فرصت ابراز و بیان پیدا نمیکنند.
اعتراضهای خاموش از آن جهت برای حاکمیت میتواند اهمیت داشته باشد که افزایش این شکل اعتراضینشان دهنده افزایش میزانترس ها، بسته شدن مسیرهای درست و آزاد بیان اعتراض، و همچنین بی اثر تلقی نمودن بیان اعتراضهاست. وقتی اقشاری از جامعه به این مرحله از ناتوانی در طرح مسایل یا تلقی عدم عزم یا توان حاکمیت در حل مساله یا التیام بخشی به دردهای اجتماعی را داشته باشند، ممکن است به جای اعتراض آشکار به اعتراض پنهان یا خاموش متوسل بشوند.
شکلهای تظاهر اعتراض خاموش در اصناف و اقشار مختلف متفاوت است. در کارگران و کارکنان دولتی این اعتراضها در قالب کم کاری، تمرد از دستورات مافوق، عدم انجام درست وظایف محوله، کاهش انگیزه کار، اختلال در تعاملات داخلی، تعاملات و روابط بین کارکنان و ارباب رجوع بروز میکند. در اقشار دیگر این اعتراض به شکل تخریب محیط زیست، وندالیسم و تخریب وسایل عمومی، و سهل انگاری در مراقبت و استفاده از امکانات شهری و در نهایت بی اعتنایی اجتماعی ظاهر میشود. بخش قابل توجهی از افزایش آسیبهای اجتماعی ناشی از بی اعتنایی اجتماعی، نتیجه مستقیم و غیرمستقیم اعتراض هایی است که فرصت بروز و ظهور ندارند.
در جوامعی که به علت فضای بسته،ترس و سانسور، اقشار توان اعتراض آشکار را ندارند؛ به تدریج سهم اعتراضهای پنهان و خاموش اجتماعی در آنها افزایش پیدا میکند. در این حالت جامعه به دیگ بخار بزرگی شباهت مییابد که دریچههای خروجی خود را به تدریج، یکی پس از دیگری میبندد و لحظهای به وخامت اوضاع خویش پی میبرد که کار از کار گذشته است. بر این اساس نباید اعتراضهای آشکار را در جامعه شاخص تمام و کمال برای رصد نارضایتی اجتماعی تلقی کنیم. به عبارتی روشنتر اگر به فکر التیام دردها و مسایل اجتماعی هستیم باید ضمن رصد اعتراضهای خاموش فرصتی برای تبدیل اعتراضهای خاموش به اعتراضهای آشکار فراهم کنیم تا گام نخست حل مسایل که همان طرح درست و ارایه دقیق و جامع آنهاست طی شود. فرصتی برای شنیدن، فرصتی برای خط بطلان کشیدن بر شکاف بین مردم و مسئولین است.
*جامعه شناس