محمد توکلی
اظهارات اخیر آیتالله موسوی خوئینی درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی بازتابهای زیادی را در فضای سیاسی و رسانهای کشور به همراه داشته است؛ برخی به ستایش خوئینیها پرداختهاند که با صراحت و عبور از فضایی که هاشمی را تقدیس میکند دیدگاه خود درباره این شخصیت سیاسی و کارنامهاش را مطرح کرده است و گروهی دیگر انصاف و اعتبار را در سخنان او مخدوش دانسته و چنین اظهاراتی را مغرضانه اعلام کردهاند. گروه سومی هم بدون ورود به اصل اظهارات معتقدند اساساً در فضای امروز کشور چنین مطالبی الویت ندارد و دلیلی برای ورود به این مباحث نیست. درباره آنچه آقای موسوی خوئینی گفته است چند نکته قابل ذکر است:
۱. موسوی خوئینی از دریچه نگاه امروز به دیروز مینگرد و با عقل و تجربه امروز خود هاشمیِ سه دهه پیش را قضاوت میکند. چنین داوریهایی اگر برای عبرت از گذشته باشد و همچون چراغی برای آینده قطعاً قابل قبول و حائز اهمیت است. با چنین رویکردی که مبتنی بر عبرت از گذشته است میبایست تمامی سیاسیون خود، دیگران و وقایع سیاسی را بازخوانی کنند.
۲. برخی واکنشها به اظهارات صریح موسوی خوئینیها بیشتر از آنکه پاسخی مستدل به این فعال سیاسی باشد با نوعی عصبانیت و نگرانی از مخدوش شدن هاله قدسی است که به دور هاشمی رفسنجانی کشیده شده است. این شکل از پاسخگویی گفتوگو را به بنبست خواهد کشاند و بیشتر از آن که کمکی به عبرتگیری از گذشته کند باعث گذر از فضایی مبتنی بر گفتوگوی متقابل خواهد شد.
۳. اما در نقطه مقابل هم سخنان موسوی خوئینی به گونهای است که بخش مهمی از زندگی و سیاستورزی هاشمی رفسنجانی را حذف میکند. حقیقت آن است که "آیتالله" هر چه به پایان عمر خود نزدیک میشد بیشتر از قبل سمت و سویی تازه را به فعالیتهایی خود میداد و به خصوص از بحران۸۸ تا زمستان۹۵ که بدرود حیات گفت نقشی اساسی را برای پیشبرد اهداف جناح میانهرو ایفا کرد.
۴. و نکته پایانی آنکه ضرورت دارد آیتالله موسوی خوئینی با همین نگاه صریح اندکی هم به عملکرد خود در چهار دهه اخیر نگاهی داشته باشد. برای شروع میتوان پیشنهاد داد که ایشان کمی از نقش پررنگ خود در اشغال سفارت آمریکا و ماجرای گروگانگیری بگویند و به این پرسش پاسخ دهند که چطور با وجود گذشت چهار دهه هنوز و همچنان از آن اقدام دفاع میکنند؟ آیا چهل سال تجربهاندوزی در جهان سیاست برای پذیرش آن خطا کافی نبوده است؟!