رضا صادقیان
مصاحبه اخیر موسوی خویینی درباره کارنامه سیاسی و عملکرد هاشمی رفسنجانی بیش از آنکه بازگو کردن خاطرات باشد، آمیخته با نگاه تاریخی-تحلیلی است. شاید از همینرو عدهای از نزدیکان و حامیان مرحوم هاشمی از گفتههای ایشان ناراحت شده باشند. در همین زمینه چند نکته قابل یادآوری است.
اول: نه تنها مرحوم هاشمی رفسنجانی بلکه هر کدام از اهل قدرت-سیاست که نقش موثری در شکلگیری احزاب، جریانهای سیاسی و گردش و استفاده از تواناییهای یک جریان سیاسی در برنگاههای مهم داشتهاند، لاجرم روزی از سوی ناظران و حتی نیروهای سیاسی که به هر دلیل سکوت را به بیان و نقل برخی از حرفها در همان دورانترجیح دادهاند قضاوت خواهند شد. از چنین مسئلهای گریزی نیست. در واقع بسیاری از چهرههای سیاسی با نفوذ نقد را به هر دلیل برنمیتابند، اساسا با انتقاد و خرده گرفتن به کارها مشکل دارند به اینترتیب اکثر اطرافیان چنین افرادی در زمان حیاتشان سکوت اختیار میکنند و یا تنها و برخلاف میل باطنیشان در تایید کارنامه شخصیت سیاسی مورد نظر داد سخن سر میدهند، مانند روزنامهنگاران که بعضا به دلیل پرداخت هزینه قلم را آنگونه که باید و شاید بر روی کاغذ نمیچرخانند و مسائل زیادی را در نظر میگیرند، ولی این همه بعد از وفات شخص سیاستمدار چهرهای دیگر به خود میگیرد و شاهد انتقادهای بیشتری نسبت به گذشته اهل قدرت هستیم.
دوم: هاشمی رفسنجانی و هر کدام از چهرههای اهل قدرت کارنامه عملی دارند، هاشمی به واسطه حضورش در شکلگیری انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جدید، حضور در دوره نخست مجلس شورای اسلامی، دو دوره رییس جمهور بودن، طرفدارای از اقتصاد بازار آزاد در زمانهای که حرف زدن از سازوکار بازار آزاد اظهار نظر حاشیهای و دور شدن از ارزشهای انقلاب و اسلام به حساب میآمد، واگذاری شماری از کارخانهها به بخش خصوصی با توجه به سیاستهای تعدیل، حضور در انتخاباتهای مختلف و. . . چنین فردی بهاندازه چند نیروی موثر سیاسی در صحنه سیاست حضور داشته از همینرو بسیار قابل فهم است که وی و یا سایر شخصیتهای سیاسی برخی اوقات دچار خطای محاسباتی شده و یا بازخورد کنشهای سیاسی خود را به خوبی ارزیابی نکرده باشند. اما چنین سکوتی ادامهدار نخواهد ماند و زمانهای از راه میرسد که به جای «تجلیل» ناچاریم تن به تحلیل بدهیم، در مورد آن مرحوم نیز چنین شده است.
سوم: برخی از روزنامهنگاران، نزدیکان و همراهان مرحوم هاشمی بازگو کردن چنین حرفهایی را اساسا برنمیتابند، چرا که مصحلت را به هر امریترجیح داده و میدهند. بحث این طیف موسوی خویینی و افرادی دیگر نیست، اساسا انتقاد و تحلیل را خوش نمیدارند. ولی سوال اصلیتر اینجاست؛ گمان کنید این حرفها و خاطرات بیان نشود، فرض کنیم عدهای به اسم مصحلت و دوری جستن از تندروی و یا بهانهای به دست مخالفان ندادن طرفدار چنین تزی باشند، در نهایت کی و کجا و توسط چه کسانی قرار است بخشهایی دیگر از تاریخ انقلاب اسلامی و جریانهای سیاسی مکتوب شود؟ قرار است این وقت طلایی که حامل آرامش نیروهای سیاسی، دوری کردن از رادیکال بازی و منصفانه نگریستن به رویدادهای سیاسی باشد دقیقا چه موقعی از راه برسد؟ مسئله اینجاست، هر وقت و در هر نشریهای که استاد دانشگاه و یا فعال سیاسی به نقد کارنامه نظری و عملی اهل قدرت و سیاسیون بانفوذ در دولتهای بعد از انقلاب اسلامی نشست خیلیها وقت نشناسی و دوری کردن از حاشیه را متذکر شدند، گویی اساسا میانهای با بازخوانی رویدادها ندارند!
چهارم: به نظر میرسد ریشه تمام حرفهایی که حتی کوچکترین نقد را برنمیتابند به ذهنیت آنان از شخصیتهای سیاسی بازمیگردد. تفکری که باور دارد به دلیل خدمات و رنجهایی که فرد و افراد پاکباخته در راه انقلاب و نظام اسلامی گذاشتهاند نمیباید و نمیتوان با نگاه تاریخی و تحلیلی به مشاهده نشست، چرا که نیت آنان حتی در سختترین و بحرانیترین روزها در دوران خدمت فقط از خودگذشتگی و کار برای مردم بوده است. چنین نگاه فانتزی نه تنها با کارکردهای حقوقی شخص اهل قدرت و میزان تاثیرگذاری وی همخوانی ندارد، بلکه اساسا شخص سیاستمدار را از دایره قضاوت کردن و دوباره دیدن و تحلیل خارج میکند و این مهم نه تنها برای مرحوم هاشمی رفسنجانی که برای هیچکدام از اهل قدرت رخ نخواهد داد.
بیتردید هاشمی رفسنجانی خدمات زیادی را برای نظام و شهروندان کشور انجام داده است، مهمتر آنکه زیست سیاسی هاشمی در سالها و دورههایی با روزگار قبل از آن متفاوت است. از همین روست که جریان اصولگرا کنشهای سیاسی وی را بعد از انتخابات سال 88 و نقدهای وی به دولت احمدینژاد را برنتافت و از طرفی دیگر اصلاحطلبان به دلیل تمام محدودیتهایی که بعد از سال 68 از سوی دولت وی متحمل شدند همچنان درباره آن سالها سخنها دارند. با این حال نمیتوان تنها به همین گفتهها و کارنامه بسنده کرد و نورافکن را به زوایایی دیگر نچرخاند و درباره بخشهای دیگر زندگی و زمانه هاشمی گفتگو نکرد و سخن نگفت.
انصافی این مقاله را میتوان درباره موضوع مربوطه واقعگرا ومنصف ارزیابی کرد. (362485)