✍علی علیزاده
در هفته گذشته این فیک نیوز در سطح وسیع در ایران پخش شده که کرونا سلاح بیولوژیک آمریکا برای نابودی چین و ایران است. ریشه این تفسیر مبتذل، فیک نیوزها و هرز-خبرهای روسی در اواسط دیماه، یعنی زمانی که فقط چین درگیر کرونا بود، هستند. همان موقع هم بیپایه بودن این نگاه واضح بود. چه رسد به الان که آلمان انتظار ابتلای هفتاد درصد جمعیتش به کرونا را داده و انگلیس در انتظار ابتلای هشتاد درصد است و بمب کرونا در کشورهای غربی در چند روز آینده منفجر خواهد شد .
نگاه توطئه اندیش افسانهسازی دوره جدید است. چرا که برای انسان داشتن مدل دروغین برای توضیح جهان بر فقدان هرگونه توضیحی ترجیح دارد. چرا که بر ترس از امر و شی مشخص، هرچقدر مهیب میشود غلبه کرد اما امر ناشناخته سازنده اضطراب سیال و بیمکانی است که زیست را مختل میکند. از این رو تا انسان روی این کره هست، تئوری توطئه هم وجود دارد. منحصر به ایران و بخشهای مذهبی هم نیست اما مساله وقتی جدی میشود که نیروهای رسمی منتسب به جمهوری اسلامی چنین موضعی را بیان میکنند یا چنین نگاهی دو شب پیش، بیست دقیقه در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی تریبون میگیرد.
آیا کسانی که این تفسیر را منتشر میکنند واقعا نمیفهمند چنین سخن باطلی نه تنها باعث افزایش احساسات ضدامپریالیستی نمیشود، بلکه برعکس، باعث درونی شدن و تشدید گرایش تسلیم به آمریکا میشود؟ وقتی به مردم جامعه این تصویر را میدهید که آمریکا نیروی قدرقدرتی است که با یک ویروس میتواند اقتصاد و نصف جمعیت کشوری را نابود کند و حتی چین با این عظمتش نمیتواند مقابل آمریکا کاری کند پاسخ مردم این نیست که برویم و باز با موشک و نیروی استشهادی با آمریکا بجنگیم. پاسخ مردم اینست که «غلط کردید با نیرویی دهها برابر قویتر از خودتان که چند نسل تکنولوژی از شما جلوتر است درافتادید.» در حالیکه در دنیای واقعی آمریکا قدرتی رو به زوال با زیرساختهای درمانی مستهلک است و بسیاری پیشبینی میکنند فاجعه اصلی در آمریکا روی دهد.
دقیقا پس از عین الاسد هم فیکنیوزهایی در سطح وسیع توسط همین افراد و منابع منتشر شد که علت سقوط بویینگ را کور شدن سیستم رادارهای ایران توسط آمریکا میدانست. آن موقع هم احتمالا هدفشان کم کردن نارضایتی جامعه از اشتباه پدافند ایران و هدایت این نارضایتی به سمت آمریکا بود. اما آنجا هم آنچه در سطح ناخوداگاه توسط جامعه پرسیده میشد این بود که وقتی آمریکا میتواند رادارهای ما را به این راحتی کور کند و کاری کند ما به خودی شلیک کنیم پس چهار موشک به عینالاسد چه اهمیت دارد. آنجا هم نتیجه این فیک نیوزها چیزی جز تثبیت انگاره قدرقدرتی آمریکا و میل به تسلیم نبود.
اگر بحث تئوری توطئه باشد میشود این تئوری را مطرح کرد که منبع این فیک نیوزها خود آمریکاست که هدفش این است که با ارائه قدر قدرت بودن خود اراده مردم ایران را در هم شکند و بگوید با یک ویروس نابودتان میکنیم و کاری میکنیم به بويینگ خودی شلیک کنید. اما من میدانم توطئهای در کار نیست و کسانی که این فیک نیوزهای مبتذل را مطرح میکنند به سازمانهای جاسوسی وصل نیستند و جوانانی انقلابی هستند که اتفاقا میخواهند با چنگ و دندان از همه چیز نظام دفاع کنند. اما مساله این است که گاهی نمیشود از «همه چیز» دفاع کرد. باید اشتباهات را پذیرفت تا بشود اصلاحشان کرد و قدمی به جلو برداشت. و در جهان امروز هم نیازمند اندیشه و دانش واقعی هستیم. نه چنگ و دندادن و افسانه پردازی.
حمله بیولوژیک؛ فرضیهای سست و ناکار آمد
علی میرموسوی
کرونا از اپیدمی به پاندمی ارتقاء و شیوعی جهانی یافته است. بر اساس آخرین آمار رسمی، در ایران در هر ساعت ۵۳ نفر به آن مبتلا می شوند. میزان مرگ و میر به ۴ نفر در هر ساعت رسیده، که در نیم قرن اخیر سابقه نداشته است. بحران کرونا سخت ترین اپیدمی ایران در صد سال گذشته بر آورد شده و مهار آن مهم ترین وظیفه و اولویت مشترک مردم و حکومت است. در چنین شرایطی فرضیه حمله بیولوژیک بودن کرونا تا چه حد واقع بینانه است؟ با چه هدفی صورت می گیرد؟ چه کمکی به حل بحران می کند؟
این فرضیه بر مبنای تئوری توطئه طرح شده، از این رو سست به نظر می رسد. افزون بر این، پاندمیک شدن این ویروس و روند فزاینده رشد ابتلای آن در آمریکا این فرضیه را سست تر می کند. زیرا از دیدگاه مدافعان، طراحی این حمله بیولوژیک، اقدامی از سوی آمریکا برای جلوگیری از پیشرفت اقتصادی چین و یا برای مهار ایران بوده است. در حالی که خود آمریکا در شرایط کنونی به شدت با آن درگیر شده و آن را تهدیدی برای سلامت شهروندان و وضعیت اقتصادی خود می داند.
شگفت آن که این فرضیه نه از سوی متخصصان حوزه اپیدمولوژی، بلکه بیشتر از سوی کسانی پشتیبانی می شود که پشتوانه علمی چندانی در این حوزه ندارند. در برنامه ای ویدئویی که به تازگی منتشر شده، فردی که از این فرضیه پشتیبانی می کند با وجود ادعای پژوهش در بیولوژی مولکولی، در رزومه خود مقالاتی اندک در ارتباط با این حوزه دارد. در عوض هشت مقاله در باره نماز شب و مقالاتی متعدد در ارتباط با آموزش و مهارت های آموزشی دارد.
به هر حال طرح این فرضیه با چند هدف می تواند صورت پذیرفته باشد: نخست این که تبیین های سنتی مرسوم گذشته همچون بلاء آسمانی یا معصیت و گناه، در مورد این بیماری کار ساز نیست، زیرا شهر قم یکی از کانون های اصلی این بیماری بوده و شخصیت های مذهبی در میان مبتلایان کم نیستند. دوم این فرضیه میتواند نگاه امنیتی به موضوع و ورود نیروهای نظامی به ماجرا و به دست گرفتن مدیریت را تسهیل کند. در نهایت این فرضیه با تاکید بر نقش دشمنان نه تنها پوششی برای ناکار آمدی حکومت در مهار ماجرا است، بلکه نقش تهدید کننده آن برای بی اعتمادی و مشروعیت نظام را کاهش می دهد.
این فرضیه در صورتی که می توانست به مهار اپیدمی و کاهش بحران کمک کند، دست کم توجیهی پراگماتیک داشت اما متاسفانه هیچ نشانه ای از کمک به کاهش بحران در آن به چشم نمی خورد. بر عکس چه بسا بهانه ای برای محکومیت ایران به دست بدخواهان بدهد. افزون بر این در فضای کنونی ایران، نه تنها چنین تبیینهایی خریداری ندارد، بلکه بی اعتمادی را افزایش می دهد. بنابر این به نظر می رسد به جای تاکید بر این فرضیه سست و ناکار آمد، بهتر است به راهکارهایی اندیشید که به کاهش و مهار بحران و بازیابی هر چه زودتر سلامت جامعه کمک می کند.