گروه سیاسی
مدتی است سخن از «پایان اصلاحات» بسیار شنیده میشود. این تعبیر که در پایان دولت اصلاحات هم در برخی محافل از آن گفته میشد، پس از اعتراضات دیماه۹۶ دوباره شنیده شد و هر چه به پیش آمدیم پژواک این صدا بلند و بلندتر شد. تا اعتراضات آبان۹۸ و انتخابات کمرمق اسفند۹۸ که دیگر صدای «پایان اصلاحات» بلندترین صدا در سپهر سیاسی ایران بود.
درباره این موضوع از سوی تحلیلگران سیاسی معتقد به این دیدگاه دو تفسیر مطرح میشود؛ نخست افرادی هستند که معتقدند آنچه با عنوان «پایان اصلاحات» خوانده میشود به اتمام رسیدن عمر سیاسی چهرههای سیاسی است که از دوم خرداد ۷۶ ذیل عنوان «اصلاحطلب» فعالیت میکردند و امروز زمان ورود اصلاحگران دیگری است که با گذر از هدف حضور در قدرت رسمی، سوی مردم قرار بگیرند و اصلاحات ساختاری را با ابزار اعتراضات مدنی و خشونتپرهیز پی بگیرند. اما گروهی دیگر از تحلیلگران سیاسی هم هستند که بر این باورند که اساساً نوع مشکلات و بحرانها در جامعه امروز ایران به مرحلهای رسیده که «اصلاحات» فارغ از آن که چه کسانی سکاندار آن باشند مسیر صحیح عبور از این بحرانها نیست و میباید راهی دیگر را برگزید.
فصل مشترک این دو رویکرد به تئوری «پایان اصلاحات» تاکید بر ناکارآمدی نیروهای سیاسی است که در بیشتر از دو دهه اخیر نام «اصلاحطلب» را یدک میکشند. اصلاحطلبانی که در آغاز کار از «جامعه مدنی» و «دموکراسی» و «حقوق بشر» گفتند، در سال ۸۸ مطالبه خود را به «بازگشت به دهه شصت» و «اجرای قانون اساسی فعلی» تقلیل دادند و از انتخابات۹۲ به این سو نیز مسیر اصلاحات به اعتدالیون گره زده شد که رأس آنها اصولگرایی عضو جامعه روحانیت مبارز است. این خلاصهای از مسیر قهقرایی است که اصلاحطلبان از دموکراسیخواهی تا انفعالگرایی در این قریب به دو دهه طی کردهاند.
شاید بتوان نقطه عطف این مسیر را اعتراضات دو سال اخیر دانست. چهرههای اصلاحطلب داخلی که در بحران۸۸ خود را کنار مردم قرار داده بودندترجیح دادند تا در اعتراضات ۹۶ و ۹۸ سوی دیگر میدان باشند و یا ژست بیطرفی بگیرند. همین نقطه جایی بود که مسیر جامعه را از اصلاحطلبان تفکیک کرد و میتوان گفت تئوری «پایان اصلاحات» را در عمل به اثبات رساند.
اکنون جریان اصلاحات و سیاسیونی که خود را اصلاحطلب میخوانند بر سر یک دو راهی سرنوشتساز و تاریخی میبینند. یک سوی این دو راهی بازگشت به مردم و بازتعریف شاخصهای سیاستورزی در این جریان سیاسی با توجه به مطالبات جامعه و شرایط امروز است و طرف دیگر آن ادامه مسیر انفعالی فعلی تا ناکجاآبادی که نتیجه آن اضمحلال اصلاحطلبان در سپهر سیاسی ایران خواهد شد و آنان را در جایگاه عبرتی در تاریخ قرار میدهد.