🖋 امید پور مصطفی
بیش از یک سال و سه ماه از یکدست سازی نهادهای حاکمیتی می گذرد و آنان که وعده میدادند با برآمدن دولت انقلابی و بازگشت به ارزشها (؟) مشکلات مردم حل میشود اکنون نه حاضر به اعتراف به اشتباه خود در دادن وعده و پندار دروغین هستند؛ و نه کارنامه ای دارند که بتوانند مردم را قانع کنند، اگرچه با گستاخی و دستاوردسازی و آمارهای نادرست می کوشند برای خود کارنامه بسازند.
تحولات دوماهه اخیر، گسترش روزافزون فقر، نارضایتی بسیار اکثریت ملت، ناامیدی فراگیر، استبداد فکری، تحقیر مردم، بیاعتنایی به انتقادها و اعتراضها و کردارهای غلطی که موجب اتفاقات این روزها شده، همه نشان داد که حاکمیت یکدست نه تنها نتوانست به وعدههای خود عمل کند - که خردمندان میدانستند شدنی نیست - بلکه دولتی را بر سرکار آوردند که «بیدست» است؛ یعنی نه دولت و در راس آن رئیس دولت درک و توان فهم مشکلات و راهکار و درمان آنها را دارند و نه تاکنون توانستهاند کوچکترین گامی در کاهش درد و رنج مردم بردارند.
در این یکسال جز افزایش سرسام آور قیمتها، تورم بیسابقه، بحران مسکن، افزایش مهاجرت، یاس و ناامیدی عامه مردم بویژه جوانان چیزی در سطح کشور دیده نمیشود. در این دو ماه که با مرگ دردناک مهسا امینی جرقهای بر خشم و اعتراض مردم وارد و منجر به حوادث روی داده تا امروز شده است، دولت رئیسی کجای کار است؟ وزارت کشورش چه میکند؟ وزارت اطلاعات چه درک و تفسیری از وقایع دارد؟ وزارت صمتش چه خبر از بازار ماشین و کالا دارد؟ وزارت خارجهاش چگونه با فریبکاری روسیه مقابله کرده است؟ و ... و ... و ...؛ اصلا این دولت چه دستی در تامین زندگی و امنیت مردم دارد؟
بله؛ حاکمیت یکدست با این دولت بیدست و ناتوان، قدرت اداری و تشکیلاتی را یکجا تصاحب کرده اما هر روز قلوب بسیاری را به زخم بی تدبیری و بی کفایتی و جهل و خودخواهی خسته و نالان کرده است. البته بر خلاف ضرب المثل معروف که «یکدست صدا ندارد» این حاکمیت «یکدست» فقط صدا دارد و آن فقط صدای خود و اقلیت بی خبر حامی خود است و دیگر صداها راهی به گوش آنان ندارد.