ظرفیت جامعه ایران در مورد گرایش به فعالیتهای جمعی سیاسی و صنفی و آنچه در صحنه واقعی کار سیاسی جلوهگر است، عقبماندگی این حوزه را نشان میدهد. مخاطب این جمله، «دولت»، به مفهوم «دستگاه اجرایی» نیست. اگرچه، بارها، طی یکسال گذشته تاکیدشده که وزارت کشور دولت یازدهم بهویژه در بخش سیاسی، نیازمند بازنگری در فعالیتهای خود است، اما آنچه مشخص است مسوول درجه اول «تحزب» در کشور، دولت نیست. سوال اینجاست که چه زمانی بناست تنش و درگیری -که حاصل فعل و انفعالات مختلف و نیازمند واکاوی جداگانه است- به کنار گذارده شده و میل جامعه به فضای جدید زندگی، مشارکت سیاسی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی درک شود؟ آنچه به اصلاحطلبان مربوط است اینکه با وجود مطالباتی در سطح هواداران قابل توجه این تفکر در جامعه، به دنبال ایجاد آرامش توسعهآفرین در کشور هستند.
اما برخی افراد با وجود قرارداشتن در برخی مسوولیتها در دستگاههای مختلف، بهگونهای در مورد فعالیت سیاسی محدود یکحزب سیاسی اصلاحطلب اظهارنظر میکنند که قابل باور نیست. برای نمونه «حزب اعتمادملی» از احزابی بود که پس از دوران اصلاحات تشکیل شد. در آن مقطع، دبیرکل و برخی نیروهای حاضر در آن، موضع نیمهمنتقد نسبت به برخی احزاب و تشکلهای اصلاحطلب داشتند و به همین دلیل، صداوسیما و رسانههای وابسته به اصولگرایان، با ذوقزدگی خاصی به انتشار مواضع آنها مشغول بودند، به این امید که سبب شکاف در میان اصلاحطلبان شوند. خوشبختانه این اتفاق رخ نداد و این حزب توانست در کنار اصلاحطلبان به ایفای نقش بپردازد و اخیرا هم موضع آنها این است که در کنار شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به فعالیت بپردازند. اما موضع دوگانه جناح مقابل در قبال یکگردهمایی محدود در مجموعه اصلاحطلبان، بسیار تعجبآور است. آنها باید از خود سوال کنند آیا میتوانند مجموعه اصلاحات را از صحنه روزگار محو کنند؟ اگر نمیشود آیا میتوان کاری کرد که این جریان به کلی منفعل شود؟
پاسخ این سوال هم منفی است چراکه در این صورت، نتیجه انتخابات سال 92 تا این حد برای اصولگرایان غیرقابل پیشبینی نبود. احزاب سیاسی با وجود همه تنگناها، در این چند سال با جامعه ارتباط برقرار کردهاند و نمیتوان این واقعیتها را نادیده گرفت. حتی اگر بتوان مانع همه این فعالیتها شد، آیا امکان پاسخگویی به مطالبات جامعه در این بخش وجود دارد؟ آیا میتوان با این تفکرات ابتدایی، به رشد و توسعه رسید؟ رشد اقتصادی و توسعه همهجانبه با سیاستهای بسته در هیچکجای دنیا، امکان تحقق نداشته است. الگوی چین هم که برخی در ذهن دارند، هزاران اما و اگر دارد. ممانعت در قبال عادیشدن فعالیت حزبی در کشور، تنها برخی آفتها را به جامعه منتقل میکند. واکنشهای شتابزده در مقابل تحرک سیاسی احزاب، مبارزه با فساد و ناهنجاریها را دشوارتر میکند. حال آنکه اساس کار حزبی، شفافیت با مردم و فعالیت منظم سیاسی است.