...اصلاحطلبان باید با شفاف سازی و تعریف دقیق خود و اصلاحات و مشخص کردن راه و پیگیری مطالبات، به فرایند آگاه سازی جامعه و دموکراسی خواهی و بدست آوردن آزادیهای قانونی همت گمارند و تنها به انتخابات دلخوش نکنند...
علیرضا کفایی
گروه سياسي: اصلاحات را نميتوان محدود به زمان خاصی کرد و یا تاریخی بر ایجاد و تشکیل آن نوشت، اصلاحات به نوعی همزاد بشر و از ابتدای خلقت اغاز شده است و توقف ناپذیر و بازگشت ناپذیر است. وقتی خداوند اراده ميکند که جانشینی در روی زمین قرار دهد مسلم بدنبال خون ریزی و ناپاکی و تباهی نیست چنانکه با اعتراض فرشتگان مبنی بر این که موجودی پدید ميآوری که تباهی کند و خونها بریزد و ما تو را به پاکی ميستائیم و تقدیس ميگوئیم؟ ميفرماید من چیزهایی ميدانم که شما نميدانید.
سخن بر سر تفسیر آیات نیست اما این نکته کاملاً مشخص است که خداوند نظر فرشتگان عقول محض را قبول ندارد و تباهی و خشونت را مردود ميداند و البته آن روی سکه معلوم است و آن هم اینکه در پی هدف از آفرینش و به کمال رسیدن ميبایست راهی را که به اصلاح ميانجامد برگزید. اصلاحات از منظر سیاسی و مدنی و توجه اندیشمندان و احزاب و سیاسیون شاید از 200 سال پیش روندی را آغاز کرده است تا شرایط و وضعیت مطلوبتری برای زندگی انسان فرهم آورد.
اصلاحات در گفتمان جمهوری اسلامی رسماً از دوم خرداد 76 خودنمایی کرد و شیوه نوینی را در اداره امور و مدیریت جامعه مطرح و تعقیب نمود و افراد و گروههایی هر کدام به نوعی بر اساس نگرشها و تحلیلهای خود در درون این جبهه قرار گرفتند. اصلاحات مد نظر این و جیزه ( کلام مختصر و کوتاه ) بررسی اصلاحات از منظر کلیات و یا رجوع به اتفاقات 200 سال پیش تا کنون نیست بلکه به اختصار روند اصلاحات را در دوران اخیر و در جمهوری اسلامی یادآور میشود.
وضعیت نابسامان و مشکلاتی که بدلیل فقدان مدیریت صحیح عرصه را بر مردم تنگ کرده بود و ابهامهایی که بر اساس تفکرات انحصار طلبانه و منش اقتدارگرایی جامعه و انقلاب را به کجروی و انحراف در انداخته بود و منافع ملی را در خطر قرار ميداد، اندیشمندان و دلسوزانی را بر آن داشت تا راهی برای اصلاح امور بیابند فلذا حرکتی آغاز شد و با استقبال گسترده مردم، دولت دوم خرداد بر روی کار آمد و تفکر اصلاح طلبی نه یک پدیده که یک روند و راهی نو برای عبور از بحران در اندیشه و شعور و وجدان آگاه مردم وارد شد.
در همین راستا تا مدتها جریان بی در و پیکر اقتدارگرا مات و مبهوت بود و حتی نامی جز انحصارطلب و اقتدارگرا و متحجر و..... بر خود نداشت و کم کم خود را یافتند و برای خلاصی از زشتی نامشان و بار منفی آن، اصولگرایی بر خود اطلاق کردند و صد البته همان شیوه و نگاه و عملکرد مذموم انحصارگرایی و اقتدارگرایی خود را ادامه دادند تحت لوای اصولگرایی که نه به اصول اعتقادی داشتند و نه سیاستی در این راه جز همان خاستگاه قبلی داشتند.
گرچه واژهها را عوض کردند و یا واژههاي معنا دار اصلاحات را تغییر دادند و در حزب و جریانات خود وارد کردند اما تغییر چندانی در نوع عملکرد از اینان سراغ نميتوان گرفت و حتی در برخی از نظرات و اندیشههاي آنان و یا لااقل بخشی از این گروه ميتوان خشونت عریان و بی رحمی و سرکوب و حتی ترور را بالعیان مشاهده کرد. چنانکه نظراتی را ابراز کرده اند که بسیار وحشتناک و برداشتی هراس انگیز و خوفناک از اسلام رحمانی به اذهان متبادر ميسازد و از این قبیل تفکرات که افراد سطحی نگر و احساساتی و شاید هم مذهبی را به هیجان ميآورد و دست به خشونت و ترور ميزنند در نگاه اصولگرایی کم نیست.
اصلاح طلبی تنها در تقابل با این نوع اندیشههاي مخرب و تروریستی شکل نگرفته است بلکه آرمانی فراتر برای خود تعریف ميکند ولی در برابر این تصورات غلط هم بی تفاوت نیست و ميخواهد این نوع برداشت غیرانسانی را هم بزداید مثل بسیاری دیگر از سالوسیهای به اصطلاح جریان اصولگرا و یا همان اقتدارگرا. مبارزه با دروغگویی، خرافه و جهل، تعصبهای کور، خشکه مقدسی، دزدی و اتلاف بیت المال و.... همه مورد توجه اصلاحطلبی است. متاسفانه در فراز و فرودهایی که در جریان اصلاح طلب پیش آمد بعضی نفوذ کردند و یا نفوذ داده شدند و سعی در استحاله اصلاحات نمودند و تاسف بیشتر اینکه افرادی از جبهه اصلاحطلبان آرمان و اهداف خود را بر اساس انتخابات و پیروزی در آن و بدست آوردن قدرت دیدند.
در آستانه هر انتخاباتی، شوراها، مجلس شورا، خبرگان، ریاست جمهوری تنها یک هدف را در نظر گرفتند و آن هم بدست آوردن کرسی. واضح است که با این نگرش به تعریف سخیفی از اصلاحات خواهند رسید و دست به دامان توجیه خواهند شد و اصل و اساس اصلاحات به محاق خواهد رفت. رویکرد مقطعی اصلاحطلبان و پرداختن به انتخابات با تعبیر اینکه در قدرت جای گیر شویم تا قدرت چانه زنی بیشتری داشته باشیم و توجه به چهره هایی از اصولگرایان در واقع وارونه نمایی و تحلیل نابجایی از اصلاح طلبی را بهمراه خواهد داشت حتی اگر به قدرت برسند کارایی لازم را نخواهند داشت چه برسد به اینکه نیروهای عاریتی اصولگرا را با بدنه مردمی تحول خواه به قدرت برسانند زیرا از یکسو نميتوانند از حمایت آن نیروها به راحتی دست بکشند و از سوی دیگر هر چه حمایت بیشتر کنند نتیجه معکوس تر خواهند گرفت و حامیان خود را از دست خواهند داد.
اقتدارگرایان از این راه نان و نوای خود را ميجویند، ممکن است به ظاهر مخالفتی هم کنند و یا غائلهای راه بیندازند و خود را در برابر اصلاح طلبی قرار دهند اما در واقع به اهداف خود دست ميیابند.
از این رو جریان اقتدارگرا که اهرمهای قوی در حکومت دارد، اگر هم به ظاهر پیروز میدان انتخابات نباشد، باز هم پیروز اصلی کارزار خواهد بود و معلوم است که از این استحاله اصلاحطلبی دلخوش خواهد بود و سعی خواهد کرد با جنگ زرگری و مخالفت ظاهری به نیروهایی که جایگاه و خاستگاه اصولگرایی دارند ولی با حمایت اصلاحطلبان به قدرت رسیده اند، پنهانی وارد معامله شوند و چون راه بی دردسری برای حفظ قدرت یافته اند تلاش خواهند کرد از طریق همان اهرمهایی که در حکومت دارند دو رگهها و بدلیها و اصلاحطلبان قلابی را به جبهه اصلاح طلب قالب کنند و باعث استحاله بیشتر اصلاحطلبان شوند و در دراز مدت موجبات سرخوردگی بدنه اجتماعی و مردمی اصلاحات را فراهم آورند.
درست است که فلسفه وجودی احزاب بدست آوردن قدرت است اما این نميتواند توجیهی بر استحالهطلبی خود اصلاحطلبان باشد بلکه باید با هوشیاری و رصد دقیق امور، بدلیها و افراد مشکوک و مبهم را از اطراف خود دور سازند و مراقبت نمایند تا در دام نیفتند. اصلاحطلبان باید با شفاف سازی و تعریف دقیق خود و اصلاحات و مشخص کردن راه و پیگیری مطالبات، به فرایند آگاه سازی جامعه و دموکراسی خواهی و بدست آوردن آزادیهای قانونی همت گمارند و تنها به انتخابات دلخوش نکنند. بازگشت به جنبشهای مدنی و سیاسی و حمایت از آنها ميتواند همچنان اصلاحات را پیشرو و در تراز بالایی نسبت به جناح اصولگرای اقتدارگر قرار دهد.
فرصت و موقعیت مناسب اصلاحطلبان نه در ائتلاف با اصولگرایان که در توجه به افکار عمومی و بازگشت به یاران و یاوران اصلی خود و اصلاحطلبان راستین و حمایت از یاران سبزش خواهد بود. در غیر اینصورت با هر توجیهی که فردی اصولگرا را حمایت کنند فی الواقع اقتدارگرایی و انحصار طلبی را بیشتر تقویت کرده اند و اقتدارگرایان چنانکه اشاره شد همین را ميخواهند و به همین منظور اصلاح طلبی را به استحاله طلبی تبدیل خواهند کرد و اصلاحطلبانی هم یافت خواهندشد که نا آگاهانه با ضرب آهنگ آنان به حرکت در آیند و توجیهات آنان را بپذیرند.
پایان سخن و هشدار اینکه؛ اصلاحطلبان خود را به دست خود در چاه اقتدارگرایان نیندازند و مراقب پروژه استحاله اصلاح طلبی باشند. نرسد روزی که اصلاح طلب، منادی استحاله طلبی شود. باید مراقب بود و در میدان تزویر اقتدارگرایان َمانند سرباز بی مزد و منت بازی نکرد.