روزنامه بهار: چند سال پیش و در زمانی که محمود احمدی نژاد، رییس جمهور وقت با بخش هایی از ساختار سیاسی دچار مشکلات عدیدهای شده بود زمزمه هایی درباره تغییر ساختار سیاسی و تبدیل آن به نظام پارلمانی مطرح شد. موضوعی که در آن زمان به گروههای کارشناسی ارجاع شد تا در سالهای بعد به مرحله اجرا برسد. حالا و با گذشت شش سال از آن روزها برخی نمایندگان مجلس بار دیگر سخن از تغییر نظام انتخاباتی کشور به سمت و سوی نظام پارلمانی گفتهاند و ظاهرا یک بار دیگر قرار است این بحث در محافل سیاسی و رسانهای مطرح شود. اساس مطرح شدن نظام پارلمانی را میتوان به قصد کاهش تنشها در ساختار سیاسی و عدم تکیه زدن چهرههای غیر قابل پیش بینی همچون رییس جمهور سابق بر کرسی قدرت دانست.
هنگامی که از نظام پارلمانی سخن میگوییم به این معناست که انتخاب مسئول ارشد اجرایی از سوی مردم در اختیار نمایندگان مجلس قرار میگیرد و از این جهت شاید بتوان گفت امکان انتخاب عوام فریبان کاهش یابد. این وجه مثبت نظام پارلمانی زمانی است که بخواهیم این بحث را در خلاء و بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود در کشورمان مطرح کنیم.
بی توجه به نوع برگزاری انتخابات در ایران و به طور کلی سیاست ورزی به سبک ایرانی، نظام پارلمانی به انتخاب هایی عقلاییتر خواهد انجامید و از شدت تنشهای بلاوجه در کشورخواهد کاست. تنش هایی که در بسیاری از اوقات تنها باعث ایجاد مانع بر سر راه حل و فصل اَبَر چالش هایی است که در حوزههای مختلف اعم از سیاسی و اقتصادی تا فرهنگی و اجتماعی با آن درگیر هستیم.
اما آیا با توجه به شرایط واقعی و نه بر اساس تصمیم گیری در خلاء میتوان پذیرفت که نتیجه نظام پارلمانی برگزیده شدن بهترینها خواهد بود؟ بیاییم یکبار شرایطی که در آن سیاسیون مشغول فعالیت سیاسی هستند را مرور کنیم:
1ـ دوری از فرهنگ تحزب و ایجاد مانع برای تشکیل احزاب قدرتمند
با نگاهی به نوع مواجهه اغلب سیاستمداران کشور با موضوع حزب، شاهد آن هستیم که یک نوع فرار از حزب و افتخار به عدم فعالیت حزبی در بین سیاسیون و حتی قاطبه شهروندان ایرانی دیده میشود! موضوعی که شاید بتوان بخشی از آن را به دلایل تاریخی شکست احزاب در ایران نسبت داد و بخش دیگرش هم به یک مشکل ریشهای فرهنگی بر میگردد که آن هم عدم توجه به کار گروهی و الزامات آن است. مهمترین الزام نظام پارلمانی وجود احزاب قوی و نظام حزبی است که همانطور که روشن است چنین موضوعی در ایران نه تنها جدی گرفته نمیشود بلکه بر سر راه آنان که در پی فعالیت جدی حزبی نیز باشند موانع متنوعی قرار داده میشود.
2ـ ایجاد محدودیتها و ممنوعیتهای متنوع و گسترده برای بخشی از جریانهای سیاسی
با نگاهی به سپهر سیاست در ایران شاهد آن هستیم که از دو دهه پیش به این سو بخشی از جریانهای سیاسی کشور که رویکرد اصلاح طلبانه داشتهاند با محدودیت و موانع گوناگونی روبرو شده اند. موانعی که با ریشه یابی بخش اعظمی از آنها میتوان دست رقیب این جریان را در آن به عینه مشاهده کرد. علاوه بر ایجاد ممنوعیتهای امنیتی و قضایی برای اصلاح طلبان شاهد آن هستیم که حتی در حوزه رسانهای نیز آنان گرفتار نوعی بایکوت مشخص هستند و هیچ رسانه وتریبون رسمی در اختیار آنان قرار نمیگیرد. آیا با چنین شرایطی که امکان رقابت برابر وجود ندارد میتوان از نظام پارلمانی و کمرنگ کردن نقش مردم در رای گیری سخن گفت؟ آیا در چنین شرایطی سخن از نظام پارلمانی به معنای کمرنگ کردن وجوه دموکراتیک نظام سیاسی مستقر در ایران نخواهد بود؟
3ـ فرآیند بررسی صلاحیتهای نامزدها در شورای نگهبان؛
اگر قرار باشد که مطابق نظام پارلمانی، مجلس نهاد تصمیم گیر برای انتخاب مسئول ارشد اجرایی کشور باشد آن گاه این پرسش پیش روی ما قرار میگیرد که مجلسی که کسر قابل توجهی از افرادی که خواهان حضور در آن هستند پیش از برگزاری انتخابات از سوی شورای نگهبان از صحنه رقابت حذف میشوند چگونه قرار است «عصاره فضائل ملت» بوده و فرد اصلح را برای سکانداری قوه مجریه برگزیند؟ نیازی به رفتن به گذشتههای دور هم نیست و تنها کافی است وضعیت جریان اصلاحات را در زمستان94 و زمان انتخابات اخیر مجلس به خاطر بیاوریم که چگونه پس از قلع و قمع چهرههای ارشد این جریان توسط نهاد نظارتی مجبور شدند برای تهیه فهرست کامل با رقبای اصولگرایشان ائتلاف کنند. آیا قرار است با این فرآیند بررسی صلاحیتها که کاملا در آن نگاهی جناحی مشهود است به سوی نظام پارلمانی حرکت کنیم؟
به طور خلاصه میتوان گفت همان طور که در صدر این مطلب آمد نظام پارلمانی وجوه مثبت بسیاری دارد اما تا زمانی که مقدمات و الزامات بدیهی آن از سوی تصمیم گیران نظام مورد توجه جدی قرار نگیرد بیشتر از آن که تلاشی برای حضور عقلا در قوه مجریه و کاهش تنشهای سیاسی باشد شبیه تلاش برای کنار زدن جریان اصلاحات از نهادهای انتخابی و استیلای اصولگرایان بر نهادهای انتخابی و انتصابی است.