روزنامه بهار: در چند روز اخیر و با اعلام خبر «پایان داعش» در عراق و سوریه شاهد واکنشهای مختلفی بودهایم. از تبریک مقامات کشور به فرماندهان نظامی تا برخی هشدارها مبنی بر ظهور مجدد این گروه تروریستی در شکلهای دیگر. با نگاهی به واکنشها به این خبر شاهد آن هستیم که اقلیتی تندرو که در کارنامه خود بارها زیر پا گذاشتن منافع ملی را داشته در تلاش است تا حتی در این روزها هم به نوعی دو مقوله دیپلماسی و دفاع را مقابل یکدیگر تعریف کند. با نگاهی به رسانههای متعلق به این جریان خاص مشاهده میشود که کسر قابل توجهی از مطالبی که به بهانه خبر «پایان داعش» به مخاطبان خود عرضه میکنند همین هدف را دنبال کرده و گاه به شکل غیرمستقیم و در لایههای دوم و سوم مطالب و گاهی حتی به طور صریح در پی آن هستند که موفقیت به دست آمده در میدان نظامی و مقابله با این گروهتروریستی را به نوعی شکست دیپلماسی معرفی کنند.
برخی مسئولان نیز به جای تاکید بر لزوم همراهی و هماهنگی دو بال توانمندیهای دفاعی و توان دیپلماسی کشور در عمل گاهی به طور ناخواسته همان خط تبلیغی ضدمنافع و امنیت ملی افراطیون را دنبال میکنند. با نگاهی به واکنش رییسجمهور روحانی به اعلام خبر «پایان داعش» شاهد آن هستیم که او این موفقیت را به نظامیان و دیپلماتها تبریک گفت. موضوعی که میتوان آن را واکنشی در برابر کسانی دانست که میخواهند این دو مقوله را در مقابل یکدیگر قرار دهند. تبریک غلبه نظامی بر داعش به دیپلماتها از سوی روحانی بهانه تازهای را به جریان مخالف دولت داد تا به کل نقش دستگاه دیپلماسی در آنچه در سوریه میگذرد را کتمان کنند. در ادامه به وجوهی از تاثیر دستگاه سیاست خارجی کشور و همچنین مشی تعامل سازنده دولت اعتدال در پیروزیهای نظامیان در مقابله باتروریسم اشاره میکنیم.
1-برجام
موضوع برجام که در ظاهر تنها به بسته شدن پرونده هستهای ارتباط داشت و به رفع تحریمهای مرتبط با آن پرونده منجر شد در اصل جایگاه کشورمان را از کشوری ذیل فصل هفت منشور ملل متحد و «تهدید برای صلح و امنیت جهانی» به کشوری مانند سایر کشورها تغییر داد. به بیان دیگر تا پیش از برجام تصویری که از ایران در جامعه جهانی ساخته شده بود کشوری مخل امنیت و در تقابل با نظامات بینالملل بود که پس از برجام این تصویر به شکل اساسی تغییر کرده است. این تغییر جایگاه که مشخصاً بر اثر به ثمر نشستن توافق اتمی میان ایران و کشورهای ۵+۱ بود تاثیر ملموسی بر کنشگری منطقهای ایران نیز داشته است. حضور ایران در سوریه در صورتی که این تغییر جایگاه رخ نداده بود قطعا نمیتوانست همراهی امروز را برانگیزد.
2-رفع تحریمها
بیاییم تصور کنیم که همچنان تحریمهایی که از اواخر سال۸۹ آغاز شد وحتی موجبات نگرانی مسئولان وقت دولت را به وجود آورد تا امروز ادامه داشت. در صورت ادامه آن تحریمها امروز فروش نفت کشورمان به عنوان مهمترین منبع درآمدی صفر شده بود و همکاری نظامی با برخی کشورها در سوریه نیز به دلیل قطعنامههای تحریمی که با رای مثبت تمامی قدرتهای جهانی اجرایی شده بود امکانپذیر نبود. حال با این مقدمه میتوان این پرسش را مطرح کرد که در صورت کاهش محسوس منابع مالی کشور و همینطور عدم امکان همکاری نظامی در مقابله باتروریسم، نظامیان ایران چگونه میتوانستند در عراق و سوریه به این موفقیتها دست یابند؟ آیا با دست خالی میتوانستیم بر گروهتروریستی داعش غلبه کنیم؟
3- همکاری دیپلماتیک مقدمه همکاری نظامی
در مدت اخیر شاهد آن بودیم که دو کشور ایران و روسیه در بحران سوریه موفق به همکاریهای سیاسی و نظامی گستردهای شدند و حتی در هفتههای اخیرترکیه نیز به این دو کشور افزوده شده است. آیا این ارتقا همکاریهای نظامی به طور اتفاقی رخ داده است؟ یا حاصل چند دور مذاکره مقامات نظامی بوده است؟ به نظر میآید واقعیات عرصه دیپلماسی در این موضوع تصویری دیگر را پیش روی ما قرار میدهد. واقعیت آن است مادام که دستگاه دیپلماسی کشور مقدمات این همکاریها را با مذاکرات فشرده فراهم نمیآورد امکانی برای همکاریهای گسترده نظامی در سوریه به وجود نمیآمد.
۴ - حذف مزاحم
پس از روی کارآمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا برخی بر این عقیده بودند که به دلیل نزدیکی نگاه رؤسای جمهور دو کشور روسیه و آمریکا نقش ایران در صحنه وقایع سوریه به مرور کمرنگ شده و شاهد کاهش بهره جستن ایران از هزینههای مالی و انسانی در این کشور خواهیم بود. از طرف دیگر برخی کشورها در منطقه خاورمیانه هم به نوعی نقش مزاحم را در بحران سوریه ایفا میکردند. پرسشی که میتوان با این مقدمه مطرح کرد این است که چه کسانی توانستند نقش کشورهایی که از نگاه نظام سیاسی در ایران نقش منفی و مزاحم را در سوریه ایفا میکردند کاهش دهند تا همکاریهای نظامی ایران، روسیه، عراق و سوریه با سرعتی مناسب به نقطه مطلوبی برسد؟ این وظیفه از سوی دیپلماتها انجام شد یا نظامیان؟