به روز شده در ۱۴۰۳/۰۲/۰۸ - ۱۳:۴۶
 
۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۰ ساعت ۱۴:۰۹
کد مطلب : ۵۰۹۲۱

حضور صدها آلمانی‌ مهاجر در گروه داعش!

گروه بين الملل: كشور آلمان كه بيشترين آمار پذيرش مهاجران را در اروپا دارد، در كشورهاي بحران زده عربي خصوصا سوريه، به اردوگاه طرفداران القاعده و جهادگرایان اروپایی تبدیل شده است!
حضور صدها آلمانی‌ مهاجر در گروه داعش!
در حال حاضر بیش از ۴۰۰ شهروند عمدتا مهاجر آلماني، در حال نبرد در سوریه هستند. كارشناسان بر این باورند که تعداد واقعی جهادگرایان مسلمان آلمانی، بیش از این رقم است. این افراد مهاجرانی هستند که به تابعیت آلمان درآمده‌اند و برخی نیز آلمانی‌هایی که به اسلام گرویده‌اند.

يكي از اين افراد طارق س. شهروند ۲۰ ساله‌ی آلمانی مصری تبار است که زمانی در شهر بیله‌فلد زندگی می‌کرده و اکنون در نقش مبلغ اسلام‌‌گرایان دولت اسلامی، در یک پیام تصویری برادران مسلمان خود در آلمان را دعوت می‌کند که به جنگجویان راه حق به رهبری ابوبکر بغدادی بپیوندند. این فرد که نام مستعار عثمان العامنی را برای خود برگزیده، می‌گوید که از مرگ هراسی ندارد و در صورت کشته‌شدن به بهشت خواهد رفت.

به گفته‌ی مادر طارق س.، دانیلا ک.، مسیحی‌مسلکی که به اسلام گرویده، او در ماه نوامبر سال پیش ناگهان ناپدید می‌شود و دیگر به خانه برنمی‌گردد. دانیلا ک. که پس از مرگ همسرش به تنهایی مسئولیت بزرگ‌کردن ۴ فرزند خود را به عهده گرفته، ابتدا از این که طارق او را ناگهان دست تنها گذاشته و غیبش زده، شگفت‌زده شده و مي گويد: «‌حدود دو ماه بود که طارق پیدایش نبود و من نمی‌دانستم کجاست. بعد ما شایعاتی شنیدیم که احتمالاً در سوریه است. بعداً ولی همه‌چیز به نظرم منطقی آمد.»

دانیلا می‌گوید هر چند آرزو دارد که پسرش دوباره به خانه بازگردد، ولی اندکی هم افتخار می‌کند که طارق این راه را انتخاب کرده است: «او آماده است زندگی و سلامتی خود را فدا کند تا دیگران آزاد شوند.» مادر و پسر یک بار در هفته از طریق فیس‌بوک یا اسکایپ با هم در تماس هستند. طارق به او می‌گوید که حالش خوب است و دیگر حاضر نیست به آلمان بازگردد. دانیلا خصوصیات پسرش را این گونه توصیف می‌کند: «باادب، مهربان، همیشه آماده‌ی خدمت به دیگران. به ورزش‌های رزمی علاقه داشت، ولی کله‌شق و ماجراجو نبود. آن‌قدر خجالتی بود که می‌گویند راهی را که دخترهای همکلاسی‌اش به مدرسه می‌رفتند، دور می‌زده و از راه دیگری به کلاس می‌رفته.»

مادر طارق سابق و عثمان کنونی، معتقد است که پسر محجوب‌اش در مسجد به فکر رفتن به جبهه‌ی سوریه و پیوستن به صفوف مسلمانان واقعی افتاده است: «تو مسجد مدام می‌گفتند، ما ضعیفیم. کاری جز عبادت از ما برنمی‌آید. ولی طارق دیده که ضعیف نیست و به خود گفته پس باید به آن‌جا بروم و به خواهرها و برادرهایم کمک کنم.»

طارق پیش از ناپدید‌شدن و رفتن به سوریه، نمونه‌ی کامل یک جوان شکست‌خورده و ناموفق بوده است: او تا کلاس نهم بیشتر درس نخوانده است، آن‌هم در یک مدرسه‌ی مخصوص جوانانی که تنها می‌توانند با برنامه‌های تقویتی دوره‌های عادی آموزشی را بگذرانند. او پس از کسب این مدرک، موفق به یافتن کار و شغلی نشده است. از کمک‌های نهادهایی در بیله‌فلد که به جوانان برای یافتن کار و انتخاب دوره‌های عملی یاری می‌رسانند، به ندرت استفاده ‌کرده است. این نهادها چندین بار برای او دوره‌های کارآموزی پیدا ‌کرده‌اند، ولی طارق همه آن‌ها را ناتمام ‌گذاشته است؛ کارآموزی در یک خانه‌‌ی کودک در سال ۲۰۱۲ یا خدمت در یک مسجد که پس از یک سال از رفتن به آن‌جا خودداری کرده، ‌از جمله‌ی این تلاش‌های شکست‌خورده است.

یکی از مسئولان نهاد یاری‌رسانی به جوانان در بیله‌فلد در این رابطه می‌گوید: «ما موفق نشدیم با او کنار بیاییم. سعی کردیم کار عملی در یک کارگاه را به او یاد بدهیم. ولی طارق حاضر نبود لباس کار بپوشد. می‌خواست وقت کار هم لباس سنتی‌ای را به تن داشته باشد که می‌گفت پستی و بلندی‌های بدنش را می‌پوشاند. بحث با او در این باره، به کلی بی‌فایده بود.»

طارق پس از آن بیشتر به مذهب رو می‌آورد و برای گذراندن یک دوره‌ی تعلیمات اسلامی در بهار سال ۲۰۱۳ به مصر می‌رود. او در ناآرامی‌های بهار عربی در قاهره، از ناحیه‌ی ران مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و زخمی می‌شود. آن‌طور که یکی از هم‌سفران طارق به یاد می‌آورد، او پس از بازگشت از این سفر در تابستان سال ۲۰۱۳ به‌کلی تغییر می‌کند و به یک فرد افراطی و متعصب و خشک‌مغز تبدیل می‌شود.
مرجع : دويچه وله