علی ربیعی (علی بهار)
گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله تو
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است! یغمائی جندقی
گروه مقالات: چرا خشونت این قدر جذاب است ...دقت کنید پای چوبه دار هیچ اعدامی خالی نیست، هر چند برای شجاعترین افراد هم مرگ سرنوشت شومیست اما در بدترین شرایط تعدادی به این سرنوشت مشترک آدمیان یعنی مرگ ذل ميزنند و این مخربترین رویداد در زندگی هر فرد را به دیده منت ميگذارند! و با همه وجود به کسی خیره ميشوند که تا چند لحظه دیگر بالای چوبه دار ميرود و پایان زندگیش رقم ميخورد ...
...این چه لذت شومی ست که در نهاد بشر است ... آیا غیر از رضایتمندی روح نابکاریست که از عملهگی حیات و بی کاری و بی حوصلهگی روزمره رنج ميکشد و به دنبال فراغتی مرغوب است! که از طریق مرعوبشدهگی حاصل ميشود ... و در این میان حکومتها و دولتها هم- بی جیره این مواجب بیمزد نبودهاند- که تا بوده یک سوی قدرت در جوامع انسانی به همین احکام خشونتآمیز دولتی ختم ميشده حتی اگر نیازی به این همه خشونت نبوده است زیرا از همان کلنیهای انواع انسان ابتدایی تا سیمای خشونتطلب تروریسم امروز در هر شقی!
از همین شیوه های رنج آور برای بسط قدرت و حاکمیت بلامنازعه سود جستهاند ميخواهند شرقی باشند یا غربی زیرا خشنونت طلبی ساده ترین راه برای رسیدن به مقصود است که در اصل ماجرا تفاوتی دیده نمیشود یعنی آنجا که پای مصالح و منافع پیش میاید هزاران دلیل و مدرک توجیه پذیر آفریده ميشود تا خشونتشان را با بزک یا بی بزکی فاخر تقدیم ملتهای دور و نزدیک خود کنند که در همه احوال قدرت حاکم از روابطی عمودی و فرمانفرمایی با رعیت پیروی ميکند...
ریشه های خشونت را به تعبیر هانا آرنت ميبایست" از خلال انباشت تدریجی آسیبهایی جستجو کرد که مانع از ظهورِ زندگی مدنیِ مفید ميشود" زندگی ای که بتواند بدون سلب تفرد و آزادی ِشهروندان آنها را با یکدیگر متحد کند و لذا به مروراین شیوه مرسوم یعنی خشنونت طلبی آیینه تمام نمای روح و جان انسانها شده و واجد لذتی برای دیدن هم گردیده است که وصف ناشدنی ست و البته سیری ناپذیر چون همین وضعیتی که در آنیم.......و به تعبیری .....گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله تو .....آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!
... این سیکل باطل در قواره هرکس که در آمده پاشنه بر همان راهی چرخیده که نتیجه اش سرکوبی و زورگویی حاکم و اطاعت محض محکومان بوده است .. .زیرا ارزانترین تفریحی که برای تماشاگر حس ارضاء غم یا شادکامی را به بالاترین درجه موجب ميشود همین وضع نابهنجار فعلی ست که شاهد درناک آن هستیم و لذا جمع شدن پای چوبه دار اعدامی و یا اعمالی از این قبیل که آدمهای زیادی را به همین ساده گی مجتمع ميکنند ناشی از حسی ست که در ذات حیوانی انسان جاری ست و شرق و غرب هم ندارد و لذا جهانی که زیر رگبار تند اندیشی و تند خویی بسختی نفس ميکشد، خمیازه آدمهای بیکار را به شوک عربده کشی های بی پروا تبدیل ميکند و متاسفانه گاهن رهبرانی سیاسی نیز در میان همین اجتماعات خشونت آمیز است که پرو بال ميگیرند ونفس ميکشندو متولد ميشوند...
رهبران سیاسی ضعیف و پژمرده به همراه نگاه بی انگیزه ای که در رخسارمردمان پنهان است نتیجه قطعی ناشی از آن است گویی به لحظاتی رسیده ایم که خدا از ذهن و ضمیر بشریت رفته و جایگزین مناسبی نیزیافت نشده است و لذا هرعملی در شنیع ترین صورت توجیه پذیر ميشود ....
...به عقیده فیلسوف شهیر قرن بیستم هانا آرنت فهم علل بروز چنین سیاست های شیطانی صرفاً ناشی از گسترش وضعیت از پیش موجود نیست بلکه بیشتر از همه نشانگر "شکل جدیدی از حکومت مداری" است؛ به عبارت دقیق تر، شکلی از حکومت مداری که بر پایۀ وحشت و عکس العمل عقیدتی بنا شده است. رژیم های مستبد قدیمی از وحشت به صورت هدفمند و برای کسب قدرت یا حفظ آن از خشنونت استفاده ميکردند در حالی است که رژیم های توتالیتر کنونی در استفاده از ترور و وحشت مدبرانه عمل نمیکنند.
مضاف بر این، ترور به هیچ وجه ابزاری برای رسیدن به هدفی سیاسی نبود بلکه خود هدف محسوب ميشد....توسل به قتل و غارت و خشونت چه در سیمای حکومتها و چه در رخسار و افعال افراد عادی بی اندکی از دغدغه اخلاقی و پشیمانی باعث شده است که نابهنجاران لباس عافیت از تن کنده با سلاح مرگ آفرین به جنگ بشریت گسیل شوند...
شمشیرها همه آخته و از رو بسته اند بی آنکه راه گریزی باشد و لذا باید باز هم به انتظار معجزه ای که شاید دری از غیب گشوده گردد ...زیرا تا آنجا که بخاطر دارم هیچ پیامبر و مصلحی در پیام و عملش خشونت و بی رحمی تجویز نشده است و شما در سیمای هیچ رهبر مصلحی رگه ای حتی اندک از ظلم و بی اخلاقی مشاهده نمی کنید...
....هرچند مصلح اخلاق گرا و مثبت اندیشی چون گاندی هنوز هم با صدایی ناتوان فریاد بر ميآورد که سیاست مدار اخلاقی وعلاقه مند به ادامه تمدن بشری کسی ست که با ابزار های کاملا غیر خشونت آمیز از موجودیت فرد و اجتماع آزاد بی اندکی دغدغه از دست رفتن مال و امیال دفاع ميکند و منافع جمع را بر منافع فردی رجحان ميدهد اما افسوس که این صدای دلنشین گوش شنوایی ندارد و در نهایت هم با تیر غیب عوامل بی شمار سرکوب و تعصب و تحجر بر زمین قهر و عداوت ميافتد ....