در پایان چهار سال اول دولت اصلاحات، پاره ای سخن از عبور از رئیس جمهور وقت می گفتند. عده ای موسوم به “اصلاح طلبان پیشرو”، در پیشانی این حرکت بودند. اصلاح طلبانی که از انتخاب چهارسال پیش خود، ناراضی بودند و با آن حد از “سازش کار” بودن رئیس جمهور، نمی ساختند . لذا کمر به “عبور” بستند. آن عبور البته در نهایت کارگر نیفتاد و رئیس جمهور وقت با آرای بالایی چهار سال دیگر در پاستور ماند.
چهارسال بعد احمدی نژاد بر سر کار آمد. حضور او از همان ابتدا برای پاره ای از هم حزب هایش گران بود. لذا تصور عبور از او در پایان دوره اول چندان دور از ذهن نبود. هرچه به پایان دوره اول ریاستش نزدیک می شدیم طرح های عبور از او افزون می شد. طرح دولت وحدت ملی ناطق نوری اولین و جدی ترین طرح عبور از احمدی نژاد بود. سپس علی لاریجانی نیز بدان پیوست. پس از او محسن رضایی نیز با طرح دولت ائتلافی به میدان آمد. جشنواره عبور از احمدی نژاد بپا شده بود. از هر طرف بانگ عبور سر داده می شد. اما در نهایت بی نتیجه ماند.
شاید بتوان به نکته ای اشاره کرد، اینکه چرا هیچ عبوری نتیجه نمی دهد؟ چرا هیچ حزبی نمی تواند رای خود را از رییس جمهور هم حزبی خود پس بگیرد؟ هر چه هم تلاش کنند حرفشان با جایی نمی رسد. هر چه بلند تر نقد کنند از آرای عبور شونده نمی کاهند؟ شاید بشود گفت غوغاهای عنیف و آرای حنیف نشان از ضعف نظام حزبی دارد. در نبود ساختار حزبی قوی، داد کسانی بالاتر است که آرای چندانی ندارند و گزینه تراشی آنان و یا تحریم آنان وقعی و اقبالی نمی بیند.
به هر روی عبور از رییس جمهور اصلاح طلب با جانشین اصولگرای خود متفاوت بود. عبور اولی به سرکردگی پیشروهای اصلاح طلب بود و عبور دومی را عقلای اصولگرا رهبری می کردند. عبور اولی اعتراض به محافظه کاری بود و عبور دومی اعتراض به رادیکالیسم. یکی از تفاوت های رئیس دولت اصولگرا و رئیس دولت اصلاحات در همین نکته است.شاید یکی از علل تفاوت تاثیرگذاری این دو پس از پایان ریاستشان نیز همین باشد. آن یکی چندان به قاعده رفتار نمود که با اتمام دوره ریاستش، دامنه تاثیر و نفوذ آن کم نشد و دیگری چندان خارج از ریل بود که کنون هیچ اصولگرایی برای حضور او فرش قرمز پهن نمی کند.
چهار سال بعد از اتمام دولت اصلاحات، مطرح ترین گزینه اصلاح طلب برای ریاست جمهوری در انتخابات سال 88 همان رئیس پیشین بود. همه اصلاح طلبان زود دلتنگ او شدند و جنبش دعوت از “سید خندان اصلاحات” راه انداختند؛ اما امروز هیچ اصولگرای مطرحی دلش برای احمدی نژاد تنگ نشده است و کسی دیگر دوست ندارد او برگردد. طراحان عبور سال 80، از رای خود بازگشتند و پس از آن در هر دوره انتخابات، ابتدا به سراغ او رفتند اما عبورکنندگان از احمدی نژاد برای گذر از او راسخ تر و جازم تر شده اند.باری! امروز نیز عبور از روحانی در ادامه این سنت دیرین در سیاست ایران، کلید خورده است. اما نشانی از عابران نیست! هیچ کدام از کسانی که در سال 92 به روحانی رای دادند امروز آهنگ عبور نمی زند.
در میان عقلای دو قوم اصلاح طلب و اصولگرا، سخنی از عبور از روحانی شنیده نمی شود. حتی تمام جریان اصلاح طلب، که بدنه اصلی حرکت خرداد 92 بودند، برای ادامه حمایت از روحانی مشکلی نمی بینند. یکی از موانع قضاوت صحیح پیرامون روسای جمهور، چسبیدگی زمانی است. برای دریافت صحیح از عملکرد هر شخصیت سیاسی، باید مدت زمان زیادی از عملکرد او بگذرد. به قدری زمان لازم است که آن شخصیت “تاریخی” شود. “تاریخی نشدن” یکی از موانع قضاوت صحیح پیرامون اشخاص است. در این میان اما می توان به برخی از شهودهای عمومی عقلا، اعتنا و انتباه داشت. یکی از تجلیات این شهود را می توان در سنت “عبور” دید ! به عبارتی می توان در سیمای عبورکنندگان از هر شخصیت سیاسی، ردپایی از عملکرد او را دید.
هرچند این مدلول سرراستی نیست. اما “نشانه”ی قابل اعتنایی است. عبورکنندگان یک نشانه از عملکرد عبور شونده اند! می توان با نشانه شناسی در طراحان عبور، پیرامون هر شخصیت به داوری نشست. عابران نشانه ای از ماندگان اند. می توان از کسانی که رفتند، شناختی از کسانی که ماندند بدست آورد. حال می توان از روی اسامی عبورکننده از روحانی، پیرامون نتایج انتخابات سال 96 حدس هایی زد. ناشناسانی که قریب به یقین شانس زیادی ندارند.
همه همراهان شناسنامه دار در 92، به احتمال در 96 هم، همراهی دارند. این بدان معنا نیست که دولت روحانی در تمام زمینه ها موفق بوده است. بلکه این همراهی بدان معنا است که در مشکلات موجود، با روحانی همدلی کرده اند و او را در نارسایی ها “درک “ کرده اند. در واقع می توان گفت تا کنون هیچ “عبوری” نتیجه نداده است اما کنکاش درشخصیت “عابران”، حاوی پیام است. اینکه نام هیچ شخصیت معتدل و یا مشتهر به عقلگرایی، در میان رقیبان روحانی پیدا نیست خود حاوی پیام است. نشان می دهد راه روحانی چندان از شعار او تخلف نکرده است و همچنان معتدلین و عقلگرایان، با او همدلی می کنند.