اشکان قاسمی
روزنامه بهار
1. انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری (29 اردیبهشت1396) در حالی به پایان رسید که دگر باره همای ظفر و کامیابی بر دوش حسن روحانی نشست و هواداران و رای دهندگان به او، با امید روزافزونی به تحقق وعدههای انتخاباتی اش دل بسته بودند و بسط دالهای اصلاح طلبی را آرزو میکردند اما با گذر ایام، نه تنها این مهم محقق نشد، بلکه روحانی در کنشهای غیرگفتاری، به جامعه روحانیت مبارز نزدیکتر شد، اعضای ارشد حزب اعتدال و توسعه مانند محمدباقر نوبخت و محمود واعظی در دولت دوازدهم، نفوذ بیشتری یافتند، زنان و اهل سنت برای وزارت و معاونت وزارت معرفی و انتخاب نشدند و گزینه پیشنهادی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری (منصور غلامی) نیز با مخالفت اكثریت دانشجویان طیف هوادار اصلاحات مواجه شد.
2. مقایسه رویکرد روحانی در ایام قبل و بعد از انتخابات و چرخشهای زبانی و غیرزبانی رئیسجمهور، نشان دهنده تغییری آشکار در مواضع اوست به نحوی که بسیاری از رای دهندگان به روحانی را اگر نگوییم پشیمان، حداقل ناخرسند و دلزده کرده است. دلیل تغییر چنین رویکردی را باید در بینش روحانی به مولفه ماندگاری در قدرت جست. او که سالها در سطوح بالای سیاسی و امنیتی، زمامدار امور بوده به نیکی آگاه است که برای تضمین آینده سیاسیاش باید با ساختارهای فرادست قدرت و حاکمیت در ایران همسو شود و در این راه ابایی ندارد که در برابر مطالبات هوادارانش سکوت پیشه کند. چه آن که روحانی به وزن و جایگاه هر دو در صحنه سیاست ایران آگاه است و میکوشد در چارچوب انتقاد نرم از ساختارهای سنتی قدرت، هم از سعی وافر در تحقق وعده هایش سخن گوید و هم از ساختارشکنی در بن مایههای سیاستورزی خودداری کند.
3. به یاد آوریم که انتخاب روحانی در سال 1392معلول شرایط و ساختاری بود که هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد و با اصرار سید محمد خاتمی، محمدرضا عارف، کاندیدای اصلاحطلبان از صحنه رقابتها کناره گرفت و اکثر هواداران اصلاح طلبان آرای شان را به سبد حسن روحانی ریختند. از این رو، روحانی معلول مناسبات قدرتی است که مجال نقش آفرینی را به او اعطاء کردند.
روحانی برخلاف هاشمی رفسنجانی و خاتمی و حتی احمدینژاد جریانساز نیست، بلکه جلوس او بر کرسی ریاست جمهوری، زاییده قبض و بسط جریانهای سیاسی در ایران است. به همین دلیل او به وعدههایش چندان پایبند نیست، چه آنکه هر زمانی در دایره گفتمانی یک جریان به بازی قدرت روی میآورد و میکوشد منویات خویش را به پیش ببرد.
4. فقدان تحزب راستین در ایران از عوامل مهمی است که نه جریانهای سیاسی و نه افرادی که به قدرت میرسند، چندان جوابگوی مطالبات هوادارانشان نیستند. نیک حافظه ما یاری میکند که بعد از نابسامانیهای شرایط سیاسی و اقتصادی در دولت احمدی نژاد، بخشی از اصولگرایان از او تبری جستند و رئیسجمهور دولت نهم و دهم نیز بارها اعلام کرد با حمایت اصولگرایان به قدرت نرسیده است. اکنون نیز روحانی خود را وامدار هیچ گروه سیاسی نمیداند و برخی از اصلاحطلبان نیز از عدم پایبندی او به خواستههایشان گلهمند هستند، اما او را در دایره اصلاحطلبی تفسیر نمیکنند، بلکه تاکید دارند چارهای جز رای دادن به روحانی نبود!
5. ناتوانی روحانی در عمل به وعدههای سیاسی و اقتصادی و محقق نشدن انتظاراتی که از برجام میرفت، عامل دیگری است تا او با نزدیک شدن به طیف اصولگرای سنتی حداقل از انتقاد آنان در امان باشد.
به قولی، برجام، به فرجامی که انتظار میرفت منتهی نشد. وانگهی به قدرت رسیدن ترامپ در ایالات متحده آمریکا و سیاست تهاجمی وی ضد ایران، گفتمان روحانی را به اصولگرایان سنتی نزدیکتر کرده و سازوارههای اعتدال طلبی در سیاست خارجی او کمرنگتر شده است.
6. سردرگمی و ضعف جریان اصلاحات بعد از انتخابات 1388 عامل دیگری است که این جریان را به حمایت از روحانی مجبور کرده و از رفتار رئیسجمهور چنین قرائت میشود.گویی اصلاحطلبان به روحانی وامدارند که دگرباره آنان را در بازی قدرت و مناصب کلیدی وارد کرده و به این طیف سیاسی مجالی داده تا در چارچوب مناسبات موجود پوستاندازی کند و به بازیابی هویت خویش خویش بپردازد. از این رو راه صواب را نه در پایبندی به مطالبات اصلاحطلبان و هوادارانشان، بل در کنشهای منبعث از گفتمان، دالها و هویت سیال آن چه را اعتدال مینامد، تفسیر میکند.
7. تلاش برخی از اعضای دولت مانند واعظی و علی جنتی برای به کرسی نشاندن علی لاریجانی در انتخابات هیات رئیسه مجلس و صحبتهایی مبنی بر امکان حمایت اصلاحطلبان از این چهره سیاسی دیرپا در انتخابات ریاست جمهوری 1400، مبین سعی حلقه روحانی برای ائتلاف با بخشی از جناح راست سنتی است و در این بازی پیچیده سیاست، گفتمان اصلاحطلبی در دولت وی به حاشیه میرود. تیتر روزنامههای نزدیک به اصولگرایان بعد از قبولی منصور غلامی از آزمون مجلس برای ورود به وزارت علوم بیانگر بخشی از واقعیتهای موجود در صحنه سیاست ایران است. یكی از این روزنامهها با تیتر «بیم و امید؛ منصور غلامی با حمایت فراکسیون ولایی و مستقل و با 180رای راهی ساختمان هرمزان شد» بر این نکته تاکید داشت که روحانی برای رای اعتماد به وزیرانش نیازی به آرای فراکسیون امید ندارد. آن چنان که محمدرضا عارف نیز در مصاحبهی اخیر خود، از مخالفت این فراکسیون با محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات سخن به میان آورده بود. تفسیر قبولی آذری جهرمی و منصور غلامی و رد حبیب ا. . . بیطرف (گزینه مورد حمایت اصلاح طلبان برای وزات نیرو) از آزمون رای اعتماد پارلمان دهم، حکایت از آن دارد که فراکسیون امید نقشی حاشیهای در انتخاب وزیران داشته و روحانی خود را محق میداند که در پیشبرد منویات خویش به این کنشگر چندان اعتنایی نکند و در میدان دیگری به قمار سیاست دست بزند.