صادق صدرایی
با نگاهی به واکنشها در خصوص اقدامات و اظهارات اخیر محمود احمدینژاد شاهد آن هستیم که عدهای دانسته یا ندانسته در تلاش هستند تا نقش حامیان رییسجمهور سابق را در بحرانهای به وجود آمده در آن هشت سال کمرنگ جلوه دهند. تمرکز بیش از حد بر احمدینژاد و حلقه نزدیک به او سبب آن شده است که حامیان اصلی رییس دولتهای نهم و دهم که سبب به قدرت رسیدن او شده بودند از گزند انتقادات و اعتراضات مصون بمانند و در روزهای اخیر به دنبال آن باشند که خود را بری از خطا و اشتباه جلوه دهند.هنگامی که به گذشته مینگریم شاهد آن هستیم که جریان اصولگرا و به خصوص گروههای تندرویی که ذیل این جریان سیاسی مشغول فعالیت هستند از هر اهرم فشاری برای مقابله با منتقدان دولت احمدینژاد استفاده میکردند و حتی مخالفت با دولت او را برابر با مخالفت با کلیت نظام سیاسی میدانستند.
آنچه در حوادث پس از انتخابات۸۸ رخ داد بیشتر از آنکه حاصل عملکرد رییسجمهور وقت باشد، به دلیل نوع رفتار حامیان قدرتمند آن دولت بود و یا در خصوص پروندههای سنگین مفاسد مالی در آن دوران در کنار ضعفهای مسئولان دولت وقت نمیتوان از کم کاری نهادهای نظارتی نیز به سادگی عبور کرد.اگر مجلس اصولگرا و دیگر مراکزی که وظیفه نظارت بر عملکرد دولت را داشتهاند به وظایف خود به درستی عمل کرده بودند شاهد آن قانون شکنیهای بی نظیر در آن بازه زمانی هشت سال میبودیم؟! اصولگرایان در روزهای اخیر در تلاشند تا با برچسبهایی همچون «جریان انحرافی» شانه خود را از زیر بار مسئولیت تحمیل احمدینژاد به کشور خالی کنند. آنان با تصور آنکه جامعه حمایتهای تمام قدشان از «معجزه هزاره سوم» را فراموش کرده است خود را جریانی جدا از رییسجمهور پیشین تعریف میکنند و این همه در حالی است که حمایتهای آنان از احمدینژاد فراموش شدنی نیست.
با نگاهی به مواضع اعلامی از سوی عاشقان سابق احمدینژاد که حالا ظاهرا خود را دشمن او نشان میدهند شاهد آن هستیم که آنان همچنان خود را معیار حق دانسته و معتقدند این احمدینژاد است که از مسیر حق که آنان باشند منحرف شده است! به نظر میرسد که مشکل اساسی در سپهر سیاست ایران نه امثال احمدینژاد و مشایی بلکه چنین تفکری است که خود را مصداق حق تصور میکند.جریان میانهرو برای تحقق اهداف دموکراسیخواهانه خود و همچنین اصلاح رویههای نادرست میبایست بیش و پیش از رییسجمهور سابق منتقد چنین نگاهی باشد که در میان حامیان تندرو او بارها دیده شده است. تفکری که مبنای آن ایجاد دوگانه «حق و باطل» در میان خانواده انقلاب است و در مقاطع زمانی مختلف از انتخابات۸۴ تا انتخابات۸۸، از برجام تا تنشزدایی با غرب و. . . با رفتار و گفتار خلاف منافع ملی خود سبب وارد آمدن خسارتهای فراوانی که گاه جبران ناپذیر بوده به کشور شده است.