مرتضی آژند
دیماه گذشته نزدیک به 100 شهر کشور صحنه اعتراض مردمی بود که از روند اداره کشور و نابسامانیهای موجود به تنگ آمده بودند، در همین حوادث طبق آمار اعلام شده 4972 بازداشتی، تعدادی کشته و خبرهایی نیز از مرگ تنی چند از معترضین در بازداشتگاهها به گوش میرسد، اعتراضهایی که ظاهرا خاموش شده ولی اگر گوش شنوایی صدای آنها را نشنود احتمال آن میرود که هر لحظه از سر گرفته شوند. در چنین شرایطی که شنیدن صدا و خواسته مردم لازم شده و همگان باید در تلطیف فضای به وجود آمده بکوشند هر هفته ازتریبونهای نماز جمعه واژههای آشغال، زندان، تنبیه و اعدام به گوش میرسد. خطیب نماز جمعه این هفته تهران نیز بدون درک ریشه اعتراضهای دیماه، خواهان تنبیه معترضین میشود و با تکرار حرف قبلی خود در مورد حوادث 88، حکم به اعدام محصورین انتخابات میدهد.
با همه ناراحتی و ناامیدی برای برداشتن قدمی رو به جلو در شناخت ریشه واقعی مشکلات، هرچند ناحق و اشتباه از حکم اعدام محصورین استقبال کرده و خواهان برگزاری دادگاه برای تایید حکم و در نهایت اجرای اعدام حصرشدگان هستیم، اگر آقای خاتمی تشخیص میدهند همان دادگاه را هم برای تایید حکم داده شده برگزار نکنند و بدون حکم این عزیزان را اعدام کنند، لازم هم نیست به طرفهای دیگر حوادث ۸۸ و اتفاقهای ناگواری که در آن سال رخ داد ورود کنند، تنها همین اعدام محصورین را انجام دهند تا اولین مشکل بزرگ کشور را به همین سادگی حل کنند.
اعدام که انجام شد برای حل یکی دیگر از مهمترین عوامل بدبختی کشور، به وزارت امور خارجه بروند و آقای ظریف و تیم همراهش را دستگیر کرده و برجام را یک طرفه پاره کنند، در اقدام بعدی نیز اگر تشخیص دادند به طور مستقیم با آمریکا یا دست نشانده آنها در منطقه که تقریبا همه کشورهای حوزه خلیج و دورتر را شامل میشود وارد جنگ شوند و یک بار برای همیشه تکلیف همه را مشخص کنند. فارغ از اینکه انجام این اقدامات مشکلات کشور را حل میکند یا خیر، مهمترین مزیتش این است که دیگر هر جمعه از برجام، اعدام و جنگ صحبت نمیشود و راه برای دیدن مسائل دیگر کشور که مردم نیز به آنها اعتراض داشتند باز میشود.
شاید از روز پس از اعدام، آقای خاتمی در نبود محصورین فرصتی داشت تا از فقر و بیکاری، رانت و فساد گسترده و جولان نورچشمیها هم حرفی بزنند، نه تنها به این دولت، بلکه از ساختار معیوبی که بعد از ۴۰ سال چنین خروجی داده است و نتایج آن امروز به بار نشسته است، شاید آقای خاتمی و دوستانش بعد از پاره کردن برجام و کشیدن دیوار به دور کشور، برای چرخش اقتصاد کشور از بودجههای بیحساب و کتاب نهادهای به اصطلاح فرهنگی چشم پوشی کردند و در یکی از نمازهای جمعه به دوستان نهیبی زدند که این همه بودجه را برای چه کاری میگیرند و خروجی این بودجههای میلیاردی در این سالها چه بوده است؟ شاید آن روز بگوید و بخواهد که مالیات بدهند و برای درک حال مردمی که نانی برای خوردن ندارند یک سال این پولها را نگیرند.
شاید بعد از حمله به آمریکا و استکبار جهانی، آقای خاتمی از کشتن و اعدام، خودی و غیر خودی، مرد و زن بودن، شیعه و غیر شیعه دست برداشتند و از لزوم آشتی ملی و هم صدایی در داخل جهت رویارویی با دشمن فرضی یا واقعی سخن راندند و یک روز در یکی از نماز جمعههایشان، خودش یا دوستانش از ایرانی برای همه ایرانیان سخن گفتند.ما که امیدوارم هستیم که این اتفاق بیفتد و محصورین با همه دلسوزی و دغدغههای که برای اصلاح امور داشتند اعدام شوند و برجام با همه امتیازهای مثبتی که در صورت هم صدایی در داخل میتوانست برای کشور به ارمغان بیاورد پاره شود، به آمریکا و دوستانش هم با آنکه میشد با هنر دیپلماسی و بازی برد-برد امتیازهای برای کشور گرفت یا حداقل از ضررهای وارده جلوگیری کرد حمله شود تا ریشه مشکلات از نظر دوستان خشکانده شود اما از فردای آن روز انتظار میرود، این خطیبان محترم دیگر مسالهای برای ندیدن مشکلات مردم و سهم خودشان در به وجود آمدن وضع فعلی کشور نداشته باشند و کمی هم از اصلاح رفتار هم فکرانشان صحبت کنند، هرچند عملکرد چندین و چند ساله این سخنرانیها و مدیریت کردنها مشخص است، خلاصه همه این صحبتها این است که ما خیلی خوبیم، خیلی هم توانا، مشکل دیگرانند، مشکل از مردم، محصورین، آمریکا و... است که نحوه مدیریت ما را درک نمیکنند.