محمد توکلی
روزهای ابتدایی دیماه یادآور دو اتفاق است؛ اتفاق نخست به عاشورای88 و 9 دی88 بازمیگردد و اتفاق دوم به اعتراضات دیماه سال گذشته. با نگاهی به رسانهها و تریبونهای رسمی شاهد آن هستیم که هنوز و همچنان موضوعات مربوط به ده سال پیش بیشتر از آنچه یک سال پیش رخ داده است مورد توجه قرار میگیرد و ظاهرا با نوعی سانسور سیستماتیک در قبال آنچه در دی سال گذشته در چندین و چند شهر کشور رخ داد مواجه هستیم. درباره اعتراضات دی96 فارغ از آن که با کدام رویکرد موافق باشیم از زوایای گوناگونی میتوان سخن به میان آورد؛ رویکردهای مختلفی همچون اهداف اولیه اعتراضات، شعارهای معترضان، دلایل وقوع آن اعتراضات، جمعیتشناسی معترضان، جغرافیای اعتراضات، صحنهگردانان احتمالی داخلی و یا خارجی آن، خواسته اصلی معترضان، شعار معروف «دیگه تمومه ماجرا» و...
یکی از پرسشهای اساسی آن است که آن اعتراضات چه پاسخی دریافت کرد؟ به طور خلاصه میتوان آن اعتراضات را اعتراض به مشکلات اقتصادی، تبعیض سیاسی و مداخله در سبک زندگی دانست. توضیح بیشتر آن که با نگاهی به خواستههای معترضان (چه آنان که حضور خیابانی را انتخاب کردند و چه جمعیت بیشتری که با وجود همراهی با اعتراضات تمایلی به حضور در خیابانها نداشتند) میتوان سه وجه را در آن یافت. وجه نخست که ظاهرا مورد پسند بخشی از ارکان قدرت هم قرار گرفت و حتی در تریبونهای نماز جمعه و صداوسیما هم تبلیغ شد اعتراض به مشکلات اقتصادی بود. روایت رسمی از این وجه از اعتراضات آن است که مردم از برنامههای اقتصادی دولت به معنای قوه مجریه در رنج هستند و برای شنیده شدن صدای خود به خیابانها آمدهاند.
این روایت همه واقعیت نیست. قطعا بخشی از جمعیت معترضان به عملکرد دولت روحانی در حوزه اقتصادی اعتراض داشتهاند و علت اصلی مشکلات اقتصادی را برنامههای این دولت میدانند اما اولا همه میدانند که آنچه از اقتصاد ملی در اختیار قوه مجریه است در خوشبینانهترین ارزیابی کمتر از چهل درصد است و ثانیا مشکلات اقتصادی که در آن روزها درگیر آن بودیم تنها حاصل برنامههای دولت وقت نبوده است. در نتیجه اگر بخواهیم با نگاهی واقعنگر به وجه اعتراضات دیماه بنگریم نباید آن را به یک قوه و یا یک زمان خاص محدود کنیم.
اما آن اعتراضات دو وجه دیگر نیز داشت؛ وجه سیاسی و وجه اجتماعی. وجه سیاسی اعتراضات دی 96 بی شباهت به اعتراضات پس از انتخابات88 نبود. ریشه هر دو اعتراض به این موضوع برمیگشت که سازوکارهای رقابت سیاسی در کشور سالها است از نوعی تبعیض رنج میبرد. تبعیضی که در دو موضوع بیشتر از موضوعات دیگر برای مردم مشهود است؛ نخست سهم جریانهای سیاسی از تریبونها و رسانههای رسمی و دوم رقابتهای انتخاباتی. در این هر دو ما با نوعی تبعیض سیستمی مواجه هستیم که حتی برخی چهرههای اصولگرا هم با تایید وجود چنین تبعیضی آن را «دوپینگ» این جریان سیاسی میدانند.
آنان که شعار «دیگه تمومه ماجرا» سرمیدادند و به عبور از اصلاحطلبان باور دارند با چهرههای سیاسی اصلاحطلب در اعتراض به این موضوع همصدا هستند زیرا این هر دو گروه که در سپهر سیاسی ایران وجود دارند در اغلب موارد نادیده گرفته میشوند و وجه اجتماعی اعتراضات نیز به موضوع سبک زندگی بازمیگردد. دههها است که جریان رسمی نوع خاصی از پوشش، ارتباط و زندگی را تبلیغ و ترویج کرده و شکلهای دیگر از سبک زندگی را برنمیتابد؛ گشت ارشاد نمونهای آشنا از نوع مواجههای است که با اَشکال دیگر سبک زندگی شهروندان میشود. وجه کمتر دیده شده اعتراضات دیماه 96 به همین موضوع بازمیگشت. شهروندانی که نوعی دیگر از زندگی را برگزیدهاند اما امکانی برای پذیرش آن از سوی حکمرانان در نظر گرفته نشده است.
حال به پرسش ابتدایی این نوشتار بازگردیم؛ پاسخ تصمیمسازان و تصمیمگیران به این سه وجه از اعتراضات چه بوده است؟ آیا اساسا آن اعتراضات به درستی فهم شد و وجوه مختلف آن برای پاسخگویی بازخوانی شده است؟ با نگاهی گذرا به آن چه در یک سال اخیر مشاهده میکنیم به این نتیجه میرسیم که در بسیاری از بخشها نه تنها گامی برای پاسخگویی به آن اعتراضات برداشته نشده است بلکه برعکس، مسیر انتخاب شده همان مسیری است که سبب به وجود آمدن آن اعتراض شده بود. به نظر میآید بازخوانی واقعی و علمی دیماه96 ضروریتر و با اهمیتتر از تکرار مطالب تاریخ مصرف گذشته دیماه88 باشد.