پرهام پوررمضان
گروه سیاسی: اصولا در همه كشورها كسانی كه به انقلاب روی می آورند در واقع از اصلاحات به نوعی ناامید یا خسته شده اند. اصلاح در هر امری در واقع شكل خفیف انقلاب در آن امر است. اگر انقلاب به معنای تغییر طبقه حاكمه كشور باشد می توان اینگونه برداشت كرد كه عواملی در این مهم دخیل اند كه در ذیل به آن اشاره می كنیم.
عامل اول ایدئولوژی است كه در واقع همان تفكر شكل دهنده آن انقلاب است كه به نوعی هدف را با آرمان های خواسته شده پیوند می زند و معمولا تغییر نمی كند مگر در شرایط خاص .عامل بعدی قدرت رهبری است، این بدان معنی می باشد كه رهبری لازم است تا بتواند افراد را هم از نظر كمی و هم از نظر كیفی رهبری كند به طور مثال در انقلاب انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (ره) به بهترین شكل ممكن این مهم را انجام داده اند. عوامل دیگری مثل قدرت كاریزماتیك رهبری، منابع مالی و قدرت بسیج توده های مردمی نیز است كه به صورت اشاره ای به آن ها رد می شویم.
اما هر انقلابی در صورت پیروزی چندین مرحله دارد مرحله اول معمولا به این شكل است كه افراد میانه رو با در دست گرفتن قدرت موجب تغییرات نرم در ساختار می شوند مرحله دوم را می توان به جایگزین شدن اندیشه های میانه رو به اندیشه های رادیكالی دانست كه می تواند موجبات توتالیتر شدن حكومت ها را هم فراهم كند. اما مرحله سوم آن به ترمیدور معروف است كه به معنای فروكش كردن شرایط انقلابی و عادی شدن شرایط می باشد كه این عامل در ثبات بخشیدن به اوضاع و شرایط كشور نقش مهمی را ایفا می كند.
در پایان باید خاطر نشان كرد كه هر انقلابی معایب و محاسن خود را در طول تاریخ ثابت می كند از این رو نمی توان به وضوح در مورد شكل گیری یك انقلاب بحث كرد به این دلیل هیچ انقلابی نه خوب مطلق است نه بد مطلق بلكه یك مقوله كاملا نسبی است.