گروه سیاسی: اصلاحطلبان این روزها در شرایط نابسامانی بهسر میبرند، آنها بعد از کسب پیروزیهای شگفتیساز انتخابات اخیر را به رقیب سنتی خود واگذار کردند و نوار پیروزیهای آنها بعد از کسب پیروزیهای متوالی در دو انتخابات ریاست جمهوری، دهمین دوره مجلس در سال و انتخابات شوراهای شهر در تهران و کلانشهرها، در یازدهمین دوره انتخابات تحت تاثیر کاهش بیسابقه مشارکت مردم در انتخابات قطع شد.اکنون سوال این است که اصلاحات چرا ناکام ماند و به سرعت قدرت را به رقیب واگذار کرد؟ چه عواملی منجر به کنار گذاشته شدن اصلاحطلبان از چرخه مدیریت کشور شد؟ آیا اصلاحطلبی و اصلاحات تنها یک پروژه سیاسی بود که مدعیان در انجام آن شکست خوردند؟ چرا اصلاحطلبان هربار با استقبال و مشارکت بالای مردم به قدرت میرسند و حاصل عملکردشان ناامیدی به تغییر و کاهش مشارکت در انتخابات است؟
سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات درخصوص چرایی و علت شکست اصلاحطلبان و قرار گرفتن آنها در شرایط کنونی، گفت: برای ریشهیابی عوامل ناکامی اصلاحطلبان در ابتدا باید بدانیم که عرصه فعالیتهای سیاسی یک امر پیمانکاری یا پروژهای نیست، بلکه یک فرایند سیاسی و مدنی است که باید مولفههای آن را هم در نظر بگیریم. مولفههای آن هم عبارت است از آموزش، آگاهیبخشی و تشکیل احزاب و سازمان های مردم نهاد. وقتی همه اینها در کنار یکدیگر باشند یک فرایند سیاسی را ایجاد میکنند.
جهانبخش خانجانی در ادامه با اشاره به شکست جریان راست در انتخابات ۷۶ نیز اظهار داشت: در جناح مقابل هم جریانهای اصولگرا که شکست سنگینی در انتخابات ۷۶ خورده بودند، متوجه شدند که با آن احزاب موجود امکان وارد شدن به این فصل جدید از رقابتهای سیاسی را ندارند لذا با استفاده از رانتهای خود و روشهای غیرسیاسی، گروههای جدیدی را به وجود آوردند. در چنین فضایی اگر اصلاحطلبان عقلانیت به خرج میدادند و توقعات جامعه را برحسب نیازها و واقعیتهای موجود جامعه تنظیم کرده و انتظارات را بالا نمیبردند و به جای افزایش سطح انتظارات و توقعات به تقویت احزاب و گروههای خود پرداخته و به تربیت نیروی انسانی مشغول میشدند، شاید اکنون وضعیت بهتری داشتیم.
وی ادامه داد: متاسفانه اشتباه بزرگی در دوران اصلاحات شکل گرفت که احزاب سیاسی در آن دوره تحت تاثیر و سیطره ژورنالیسم سیاسی قرار گرفتند، یعنی به جای اینکه گروههای سیاسی از خود کارکرد سیاسی نشان دهند، این روزنامهها و ژورنالهای سیاسی بودند که خطدهی و جهتدهی سیاسی میکردند. طبیعی است که در این شرایط آنها با روشهای ژورنالیستی و احساساتی، توقعات جامعه را بالا بردند و احزاب هم دنبالهرو آنها شدند، در حالی که معمولاً باید احزاب پیشرو باشند و رسانهها و روزنامهها با حزب همراه شوند، لذا توقعات جامعه چندان منطبق بر توانمندیهای احزاب و دولت نبود.خانجانی گفت: یکی از عوامل واگذار کردن انتخاباتها از شوراهای دوم و پس از آن به جناح رقیب مساله رادیکال شدن فضا بود، بعضی از همین اصلاحطلبانی که در حال حاضر هم متاسفانه روحیه رادیکال را تبلیغ و ترویج میکنند، در آن زمان میگفتند «اکنون زمان وزنکشی است» و حاضر نشدند که با سایر احزاب در انتخاباتهای شورا و ریاستجمهوری بعدی ائتلاف کنند. وقتی فضای سیاسی رادیکال میشود مردم نسبت به همراهی با آن شرایط تمایل نشان نمیدهند اما وقتی بدون رادیکالیزم فضایی همراه با شور و نشاط در عرصه سیاسی ایجاد شود، مردم نسبت به مشارکت تمایل پیدا کرده و احساس میکنند که اگر مشارکت خود را افزایش دهند، وضعیت مناسبتر خواهد بود.
سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات با اشاره به شکست جریان اصلاحطلب در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، ابراز داشت: در انتخابات سال ۸۴ اصلاحطلبان بازهم به جای این که از دو شکست اخیر خود درس بگیرند و به سوی یک ائتلاف حرکت کنند، هر گروهی از اصلاحطلبان با غرور کاذبی که ایجاد شده بود به صورت جداگانه و با کاندیدای جدا از سایرین به عرصه آمدند، لذا من معتقدم که شکست اصلاحطلبان در انتخابات ۸۴ بیشتر از آنکه به توانایی رقیب مرتبط باشد به اختلافات درونی مربوط است، در واقع اصلاحطلبان به خودشان باختند نه احمدینژاد! وگرنه احمدینژاد در دور اول همان انتخابات با تمام عقبه حمایتی که از سوی نهادهای مختلف برای او ایجاد شد، کمتر از ۶ میلیون رای داشت، اما اصلاحطلبان به دلیل اینکه چند کاندیدا داشتند، انتخابات را به او واگذار کردند.عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در ادامه بررسی ریشههای عوامل ناکامیها و شکستهای اصلاحطلبان در دو دهه اخیر، با اشاره به انتخابات سال ۹۲ بیان داشت: در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ یک عقلانیتی در میان اصلاحطلبان به وجود آمد که با توجه به بدنه اجتماعی خود و تدبیر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی به حمایت از روحانی پرداختند و در انتخابات پیروز شدند، البته در این انتخابات هم علیرغم کسب نتیجه پیروزی، به دلیل عدم وجود احزاب قوی پیش از ائتلاف با آقای روحانی وارد مذاکره نشدند و در خصوص میزان سهم اصلاحطلبان از کابینه و همچنین ایدهها و برنامههای خود در مساله اداره کشور با ایشان مذاکره نکردند، همین اشتباه علیرغم وفاق و اتحاد در جریان اصلاحطلب در سال۹۶ هم تکرار شد. مشخص نشدن سهم اصلاحطلبان در کابینه و مدیریت جامعه در ازای حمایت آنها از آقای روحانی موجب ایجاد صدمات جدی به این جریان سیاسی شد.وی ادامه داد: من این نظر برخی را قبول ندارم که میگویند حزب برای کسب قدرت نیست یا اینکه در خصوص ائتلاف با روحانی میگفتند که ما به دنبال سهمخواهی نیستیم، اتفاقا حزب نیروی انسانی خود را پرورش میدهد تا قدرت را به دست گرفته و نیروهای خود را در چرخه مدیریتی کشور به کار بگیرد تا امور کشور را براساس برنامههای خود اصلاح کند، بر همین اساس باید احزاب قبل از انجام ائتلاف با روحانی وارد مذاکره میشدند اما این اتفاق صورت نگرفت، روحانی هم در دولت اول تا حدودی منطبق بر وعدهها و نظرات پشتیبانهای خود عمل میکرد اما در دولت دوم بعد از رایآوری به کلی تغییر رویه داد و در انتخاب اعضای کابینه چندان منطبق بر وعدههایی که به مردم داده بود، عمل نکرد. همچنین انتقاد دیگر این است که اصلاحطلبان در مواجهه با دولت روحانی به جای آن که دولت را به صورت جدی و اثرگذار مورد انتقاد قرار دهند، به حمایتهای بیپایه از دولت روی آوردند. نتیجه این اتفاقات این شد که ما اصلاحطلبان تنها نقش کولبر را داشتیم.
خانجانی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره تشکیل مجلسی یکپارچه اصولگرا در دوره یازدهم، گفت: امروز شاهد روی کارآمدن مجلسی هستیم که متشکل از یک جریان فکری حمایت شده و فضای رانتی برای آن بهوجود آمده است، اما از همان جلسات ابتدایی برخی از آنان رفتاری از خود نشان دادند که به نظر میرسد تعدادی از آنان کفایت لازم را برای اداره کشور ندارد، مگر اینکه رییس مجلس و یا روسای کمیسیونها تدبیر کنند و مجلس را از این ضعف مفرط برهانند. این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به نطقهای انجام شده توسط برخی نمایندگان در روزها و هفتههای نخست شروع به کار مجلس یازدهم، ابراز داشت: برخی صحبتهای نمایندگان و اعضای هیات رئیسه نشان میدهد که فهم مناسبی از مناسبات جامعه و جهان ندارند و تصور میکنند که با تندروی و رادیکالیسم میشود کشور را اداره کرد. اشتباه بزرگی که اکنون در هر دو جریان در حال رقم خوردن است، بردن فضا به سمت رادیکالیسم است، این اشتباه در اصولگرایان توسط برخی مجلسیها و نهادها آغاز شده و این نوع تند شدن فضا، مسئولین و دولتمردان را از تصمیم معقول دور میکند، به طور مثال رسانه و فضای مجازی عرصه گفتوگو است و نمیتوان با فضای مجازی با روش فیلترینگ برخورد کرد، اگرچه در صورت نیاز میتوان برای آن چارچوب و ساختار لازم را تعبیه و برخی آسیبها را از جامعه دور کرد اما مگر میشود ارتباط با دنیا را قطع و فضای مجازی را فیلتر کرد؟ مثلا امروز که توییتر و تلگرام فیلتر هستند، آیا وقعا بسته شد و مردم استفاده نمیکنند؟ چند سایت و مجموعه ارزشی در آنها فعالیت دارند؟ علت هم این است که آنها میدانند که این فضا، فضای موثری است و میتوانند در آن تاثیرگذار باشند. به عقیده من کسی که از فیلترینگ صحبت میکند هیچ حظی از توسعه نبرده است.سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات همچنین با انتقاد از نوع کنش و رفتار برخی اصلاحطلبان نیز، بیان داشت: از این سمت هم برخی جریانهای اصلاحطلب هم مسیرهای رادیکال را پیشنهاد میکنند و حتی حرکتهای رادیکالی گذشته را رادیکال نمیدانند، اخیرا مباحثی توسط برخی اصلاحطلبان مطرح میشود که به جای اینکه کشور و اصلاحطلبان را از بحران خارج کند، بحران جدیدی را بهوجود میآورد و منجر به تند شدن فضا میشود، خب تند شدن فضا هم به صورت طبیعی حاکمیت را به سوی کنترل شدید، بسته شدن فضا، پررنگ شدن و محدود شدن خط قرمزها میبرد، طبیعی است که در این شرایط تحولات به سمت حذف هدایت میشود و در مقابل رفتارهای مدنی سیاسی به سمت رفتارهای جنبشی هدایت میشود، باید بدانیم که با حرفها و شعارهای افراطگرایانه هیچ گروهی به اهداف خود دست پیدا نمیکند و حاصل آن ضربه خوردن به کشور است.وی ادامه داد: در حالیکه به اعتقاد من عرصه سیاستورزی محل تعامل میان احزاب و گروهها با حاکمیت و مردم است، مردم از ما انتظار دارند که نیازهای روز آنها را بسنجیم و در مسیر رفع آنها و افزایش سطح کیفیت زندگیشان بکوشیم، آزادیهای سیاسی و اجتماعی را تامین کنیم، در این راستا لازم است همه احزاب یک بار گرایشهای خود را روشن و شفاف مطرح کنند نه اینکه یک حزب همانند پاندول عمل کند، یک روز ژست روشنفکری بگیرد و حرفهای لیبرالی بزند و روز دیگر شعارهایی در همراهی با طبقات آسیبپذیر و شعارهای عدالتخواهی و عوامفریبانه مطرح کند. لذا نیاز است که گروههای مختلف هر کدام خطاهای خود را بپذیرند و بدانند که تزاحم و تهاجم میان گروههای درونی، کشور را از پا در میآورد، ایجاد فضای سرکوب با استفاده از فرایندهای امنیتی در درازمدت میان مردم سرخوردگی و نارضایتی ایجاد کرده و موجب بیانگیزگی مردم میشود که این مساله هم جامعه را دچار آنومی یا بیهنجاری میکند، چنین جامعهای به سمت هنجارشکنیهای سخت خواهد رفت و در مقابل حاکمیت هم به جای امور عمیق و زیرساختی به سمت اقدامات زودگذر و سطحی سوق پیدا خواهد کرد.
خانجانی در پاسخ به سوالی درخصوص دخالت قوا و نهادهای دیگر در کار دولت، گفت: دولت کنونی حزب قدرتمندی به عنوان پشتوانه خود ندارد، همچنین با توجه به آن اشکال عدم مذاکره پیش از انتخابات که پیشتر اشاره کردم، به اصلاحطلبان هم تعهد مشخصی نداشت در نتیجه به محلی برای جاخوش کردن بعضی افراد فرصتطلب تبدیل شد که از هم اکنون در سال پایانی دولت با جریانات اصولگرا که جناح مقابل دولت محسوب میشوند، نشستهایی دارند و به قولی راهنمای گردش به راست میزنند، در حالیکه اگر یک دولت از پشتوانه سیاسی حزبی برخوردار باشد، هم میتواند آن وزیر را تحت فشار قرار دهد که حق عدول از برنامهها و اصول دولت را ندارد و هم به مجلس اجازه نمیدهد که خارج از چارچوب در کارهای دولت دخالت کند. دولت، مجلس، نهادهای امنیتی و هر سازمان دیگری وظایف مشخصی دارند که هیچکدام از آنها حق دخالت در کار یکدیگر را ندارند. اما متاسفانه وقتی دولت ضعیف میشود نهادهای دیگر به خود اجازه دخالت در کار او را میدهند.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و تشکر از زحمان ریاست جمهوری محترم دکتر حسن روحانی
پیشنهاد میدهم سریعتر با توجه به بن بست شکل گرفته در اداره ی کشور متن و ویدئو استعفای سوم خود را آماده کنید و انتخابات زودهنگام را نه برای تخریب شما بلکه برای رفراندوم مانند هسته ای 92 آغاز کنیم
منتها قبل از استعفا و تدارکات (369644)