گروه جامعه: هر دورهای از زندگی نیازها و ویژگیهای خاص خود را داراست، کودکان و نوجوانان ویژگیها و نیازهای ویژهای دارند، جوانان نیز ویژگیها و نیازهای خاصی دارند، افراد میانسال هم از این قاعده مستثنی نیستند. در این بین افراد سالمند که تمامی این دورهها را پشت سر گذاشته و به آخرین فصل کتاب زندگی رسیدهاند خسته از گذران تمامی این مراحل اندکی فرسودهتر، بسیار باتجربهتر و به شدت حساستر شدهاند؛ بنابراین نیازهای این گروه با توجه به ضعفهای مختلف جسمی، ذهنی و روحی آنها خاصتر بوده و نیاز آنها به حمایتهای اجتماعی و خانوادگی بیشتر است.
این حمایتها از یک سو مساله تامین معیشت و حفظ کرامت آنها را دربرمیگیرد که وظیفه دولت و سیستم حمایت اجتماعی است و از سوی دیگر تابعی از توجه به شرایط جسمی آنها در راستای دسترس پذیری و مناسبسازی معابر و اماکن برای حضور سالمندان است. در مقوله دسترسپذیری اگرچه بیشتر گروه افراد دارای معلولیت مورد توجه قرار میگیرند، اما سالمندان هم به دلیل ویژگیهای حرکتی و جسمی خود قطعا به شهری دسترسپذیر و دوستدار سالمندان نیاز دارند.
با دکتر محمدرضا اسدی، نائب رئیس اول سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ و متخصص توانبخشی درباره مشکلات سالمندان و شهر متناسب با ویژگیهای سالمندان گفتگو کرده و سعی کردیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا با توجه به شرایط موجود میتوانیم خود را جامعهای تلقی کنیم که دوستدار سالمندان است؟
شهرهایی نامناسب برای زندگی سالمندان
اسدی در این باره میگوید: «افراد همزمان با افزایش سن دچار مشکلات کارکردی از منظر جسمی و گاهی قوای ذهنی میشوند. به معنای دیگر در سنین سالمندی افراد دچار انواع بیماریها و کاهش کارکردهای عصبی و عضلانی میشوند. پیامد این موارد انواع کمتحرکیها، کمتوانی در انجام امور روزانه که سابقا فرد میتوانسته انجام دهد و بروز انواع بیماریهای زمینهای است. همه این موارد باعث وابستگی سالمندان به نزدیکان خود و نهایتا سیستم درمانی میشود.»
«سوالی که مطرح میشود آن است که ما تا چه میزان توانستهایم خدمات بیمهای که هر دو پایه معیشتی و درمانی برای این دو گروه را داشته باشد را برای این گروه جمعیتی در نظر بگیریم؟ واقعیت این است که ما در هر دو مقوله با مشکلات عدیدهای مواجه هستیم به نحوی که در حال حاضر میزان حقوق بازنشستگان کرامت و امنیت اقتصادی آنها را از بین برده است. علت این معضلات عدم برنامهریزی برای امرار معاش این گروه است که سن سالمندی آنها را برای امرار معاش و انجام امور روزمره زندگی به نزدیکان و دستگاههای دولتی وابسته کرده است.»
«بعد دیگر سالمندی مربوط به حوزه خرد و تعقل است به این معنا که دانش در دوران سالمندی به خرد میرسد یعنی دانش اکتسابی و مطالعاتی در کنار تجربیات قرار میگیرد که سالمندان در طول دوران زندگی خود به دست آوردهاند. خرد سالمندان موضوعی است که میتواند به صورت گسترده مورد بهرهبرداری قرار بگیرد، اما اگر این خردمندان وابسته باشند نمیتوانند خرد خود را عرضه کنند. تصور کنید سالمند خردمندی را که تجربیات خوبی هم دارد، اما از نظر معاش آنقدر با مشکل مواجه است که مثلا شب عید نمیتواند به نوه خود عیدی بدهد یا سالمندی که نهتنها نمیتواند به اطرافیان خود کمک کند که خودش هم محتاج شده است. همه این موارد باعث میشود سالمند در روابط اجتماعی خود دچار مشکل شده و به تبع آن از مساله انتقال تجربیات و خرد خود هم باز میماند.»
«نکته دیگر نگرش ما به سالمندان است. ما به لحاظ فرهنگی پیشینه خوبی درباره حفظ کرامت سالمندان داریم، اما با توجه به شرایط اجتماعی شاهد بروز مشکلاتی هستیم که پیامدهای منفی را برای سالمندان به دنبال دارد. به عنوان مثال در بخش محیطی شاهد مشکلات زیادی هستیم. سالمندان با توجه به مشکلات متعددی که پیشتر گفته شد برای حضور در خارج از منزل با ترس و واهمه مواجه هستند به این دلیل که مراقب معمولا کنار آنها نیست و علت اصلی هم آن است که شرایط اقتصادی به گونهای است که فرزندان افراد سالمند بیشتر وقت خود را صرف کار میکنند و کمتر وقتی برای مراقبت از این افراد دارند. این موارد باعث میشود که سالمندان کمتر به خارج از منزل تردد کنند که در نتیجه آن سلامت جسمی و روانی آنها به خطرمیافتد.»
«تمامی این مشکلات باعث شده که در جهان شایعترین بیماری روحی در میان سالمندان، افسردگی است. نکته آنکه این اختلال روحی، روند پیشرفت بیماریهای جسمی و ذهنی این افراد را تسریع میکند. به همین دلیل هم کشورهای پیشرفته مانند کشورهای حوزه اسکاندیناوی که از سطح بالای رفاه و تامین اجتماعی برخوردارند برای حفظ سلامت سالمندان اقدام به ارائه خدمات رایگان در حوزه مسافرت و جهانگردی کردهاند. در واقع با توجه به شرایط و نیازهای خاص سالمندان باید خدماتدهی به آنها تشدید شود درحالیکه در کشور ما خدماتدهی به افراد با رسیدن به سن سالمندی تضعیف میشود. خدمات بیمهای در هر دو موضوع پایه و معیشتی ضعیف است. کارتهای اتوبوس و مترو برای سالمندان چندان کارآیی ندارد و شرایط حمایتکننده چشمگیری ندارد.»
(آیا شهرها برای تردد شهروندان سالمند باید شرایط ویژهای داشته و خدمات و تسهیلات خاصی برای سالمندان در نظر گرفته شود؟): «یکی از معضلات اصلی سالمندان زمینخوردنهای مکرر آنها در خانه یا در محیط بیرون است. آیا فضای پیادهروهای ما برای تردد سالمندان باعصا یا بیعصا مناسب است؟ باید به این موضوع توجه کنیم که مناسبسازی شهرها و معابر و دسترس پذیری آنها تنها مربوط به افراد دارای معلولیت نیست. ما همواره تاکید میکنیم که باید مناسبسازی به گونهای باشد که هم افراد دارای معلولیت و هم سالمندان و حتی زنان باردار امکان تردد آسان را داشته باشند.»
«بسیاری از المانهای شهری ما در پیادهروها مناسب برای سالمندان نیست. بیشتر زمینخوردنهای سالمندان مربوط به پله نیست حتی ارتفاع یکسانتی متری فرش در منزل هم میتواند باعث زمین خوردن آنها شود. با نگاهی به چالهها و عدم تقارنها در پیادهروهای شهر متوجه میشویم که یک سالمند با توجه به بینایی ضعیف و عدم تمرکز از یک سو و ضعیف شدن عضلات از سوی دیگر به راحتی در مواجهه با این عدم تقارنها زمین میخورند؛ بنابراین شرایط شهرها باید به گونهای باشد که تردد امن همه آحاد جامعه و بهویژه سالمندان و افراد دارای معلولیت را تامین میکند.»
«ما به مترو تهران اعتراضاتی کردهایم مبنی بر اینکه خطوط مستقیم و دایره در کناره مترو که ویژه تردد افراد نابیناست دارای ارتفاع نامناسب هستند این درحالیست که متخصصان میگویند طراحیها باید به شیوهای باشند که همه افراد بتوانند از آن استفاده کنند و حتی افراد بینا هم اگر روی این خطوط حرکت کردند زمین نخورند. اما آنقدر این خطوط بد و نامناسب طراحی شدهاند که افراد نابینا هم به مساله معترض شدهاند. اصلا نیازی نیست که این خطوط ۴ میلیمتر ارتفاع داشته باشند، یک ارتفاع یک میلیمتری هم برای اینکه افراد نابینا این خطوط را لمس کنند کافی است.»
«بعد از طراحی پیادهراهها دومین المان مهم وجود دگمههایی برای تسهیل تردد سالمندان و معلولان است به این معنا که در هیچیک از چهارراههای ما شاهد وجود این دگمهها نیستیم. این درحالی است که فاصله زمانی میان سبز و قرمز شدن چراغ راهنمایی و رانندگی چنان کم است که عابر پیاده باید دوندهای ماهر باشد تا بتواند قبل از قرمز شدن چراغ از خیابان عبور کند. در چنین شرایطی فرد سالمند یا دارای معلولیت که با کندی در حرکت مواجه است به سختی میتواند از خیابان عبور کند بنابراین به وجود دگمههایی که این زمان را تنظیم کند نیاز است.»
«از سوی دیگر صندلی در پارکهای ما مناسب سالمندان نیست درحالیکه این نیمکتها باید از شاخصههایی برخوردار باشند که نشستن راحت سالمندان را تامین کنند. یکی دیگر از عوامل محیطی که باید مورد توجه قرار گیرد، تسهیل استفاده سالمندان از عابربانکهاست به این معنا که زمانبندی اقدامات مرتبط با عابربانک باید بهگونهای باشد که یک فرد سالمند بتواند با توجه به سرعت عمل حداقلی که دارد و در حداکثر زمان ممکن عملیات بانکی خود را انجام دهد. این درحالی است که زمانبندی هر عمل بانکی در عابر بانکها به شدت سریع است و بهتر است زمانبندی آنها در بانکها تغییر کند.»
«باید به این نکته توجه شود که موانع فرهنگی در بیشتر مواقع موانع فیزیکی بیشتری ایجاد میکند، به عنوان مثال در همان موضوع تردد سالمندان در چهارراه آیا ما تاب تحمل حرکت کند یک سالمند از خیابان را داریم و میتوانیم این تحمل را افزایش بدهیم. یا وقتی شاهد عملیات بانکی فرد سالمند در عابربانک هستیم حوصله به خرج داده و این موضوع را درک کنیم که فرد سالمند با کندی بیشتری عملیات بانکی را انجام میدهد. نبود جایگاهی خاص برای سالمندان در وسایل حمل و نقل عمومی هم مشکل دیگری است، در واقع تمام این موارد به این سوال پاسخ میدهند که آیا ما جامعه و کشوری دوستدار سالمند داریم یا نه، آنهم در شرایطی که حداقل ۲۵ درصد جمعیت ما را سالمندان بالای ۶۰ سال تشکیل میدهند. سطح اقتصادی، غذایی، اجتماعی و فرهنگی امروز جامعه ما این سوال را ایجاد میکند که آیا شرایط امروز بهگونهای هست که افراد را در سالهای نه چندان دور به عنوان یک سالمند سالم نگهداری کند؟»
«در سالهای آینده ۲۵ درصد جامعه وارد حریم سالمندی میشوند درحالیکه ۲۵ درصد جامعه زیر ۱۸ سال سن دارد؛ هر دوی این گروهها به مراقبت ویژه نیاز دارند و در واقع بار نگهداری از ۵۰ درصد جامعه برعهده ۵۰ درصد دیگر است که این شرایط برای توسعه یک جامعه خطرناک است. با برنامهریزی در راستای تامین امنیت گروه سالمندان، کودکان و نوجوانان و در نهایت خانوادهها باید این خطر را تبدیل به یک فرصت کرد. تامین امنیت باید در راستای رفاه اجتماعی و برنامههای درمانی و آموزشی باشد.»