رضا ساکي در بخش طنز ايسنا نوشت: دور از جان شما این روزها گرفتار یکسری نفهمی هستم. البته نفهمی مشکل همیشگی من است اما این روزها حس میکنم نفهمتر شدهام. البته مطالعهام زیاد است و هر روز کتاب میخوانم و روزنامهها را ورق میزنم و اغلبشان را میخوانم و بخشهای خبری رسانه ملی و رسانههای غیرملی را گوش میدهم و صبح تا شب توی سایتها و خبرگزاریها ولگردی میکنم اما باز هم خیلی از چیزها را نمیفهمم.
راستش الآن درک میکنم که حمار بودن چقدر سخت است. یعنی نفهمی بیشتر از اینکه برای دیگران دردسر درست کند، برای خود آدم نفهم مشکلساز است. الآن در چنین وضعیتی هستم و مثلا نمیفهمم که خود دکتر سریعالقلم مورددار است یا کراواتش؟ یعنی مشکل دوستان با خود دکتر است یا کراواتش، یا با آن یکی دکتر؟ و آیا کراواتی بودن اینقدر بد است؟ الآن که دیگر کراوات نماد ساواک نیست، هست؟ یعنی پروفسور سمیعی که کراوات میزند، ساواکی است؟و یا مثلا نمیفهمم که کجای کمسواد خطاب کردن برخی بد است؟
دور از جان، بیسواد که نگفته است. خب برخی کمسواد هستند، عیب ندارد؛ مثلا خود من. همه دوستان و آشنایانم میدانند که من هر را از بر ریاضی تشخیص نمیدهم. یعنی از جلبک در ریاضی کمهوشترم. دوره دبیرستان را پنجساله خواندم چون اتحاد مزدوج را یاد نمیگرفتم. راستش از حسابکتاب روزانه و جدول ضربِ بیشتر از دو دو تا عاجزم چه رسد به محاسبه ارقام چندهزار میلیارد تومان و یورو و اینجور حرفها. اصلا تا قبل از ازدواجم فکر میکردم سه سه تا شش تا میشود. خب حالا اگر من در مسائل ریاضی اظهارنظر کنم و بعد کسی من را کمسواد بخواند، حرف بدی زده است؟ نه واقعا حرفش توهین به من است؟ یا دخالت من در مسائل ریاضی توهینآمیز است؟ والا اگر کسی من را بیسواد در علم ریاضی بنامد، سخن گزافی نگفته است.
باقی بقایتان!