گروه سیاسی: روزنامه فرهیختگان در یادداشتی به احوال این روزهای حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس، با اظهارات تند و تیز اخیرش درباره عدم اجرایی شدن مصوبه حجاب پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: دو روز است یک نماینده مجلس به شکلی که در رسانهها به خوبی دیده شود و لایک بگیرد، پیگیر علت تعویق اجرای مصوبه حجاب و عفاف شده است.
رئیس مجلس هم یک بار تلاش کرد، توضیح دهد همانجایی که زمان اولیه اجرای مصوبه را تعیین کرده بود، حالا بنا به ملاحظاتی تصمیم گرفته است مدتی این موضوع را عقب بیندازد. توضیحی که میتواند آن نماینده را قانع نکند. اما یک سؤال مهم اینجا مطرح میشود؛ آیا آن نماینده واقعاً از دلایل تعویق اجرای مصوبه حجاب خبر ندارد؟
حدود ۲۰ روز از به تعویق افتادن اجرای مصوبه میگذرد و چند روزی میشود که بسیاری از اهالی سیاست، فرهنگ و رسانه از ماجرا خبر دارند، اما آیا آن نماینده مجلس که کباده سیاست هم میکشد و مراد سیاسیاش هم عضو بالاترین شورای امنیتی کشور است، از این ماجرا خبر ندارد؟ آیا شما باور میکنید؟
اما چرا چنین موضوعی برای مصرف رسانهای مطرح میشود؟ ماجرا کمی جدیتر از آن چیزی است که فکر میکنید. جامعه هدف این کار رسانهای کجاست؟ تشخیص این موضوع کار خیلی سختی نیست. به خاستگاه سیاسی این فرد برگردیم. او در انتخاباتی نماینده مجلس شده که یکی از کمترین مشارکتهای تاریخ انتخابات در جمهوری اسلامی ایران را داشته است. یک هسته وفادار و همیشگی که محترمند؛ اما همه مردم نیستند، آمده و به تیپهایی مثل او رأی داده و باقی هم با صندوق قهر کردهاند.
او چگونه در قدرت میماند و میتواند هر روز برای صندلیهای سبز بهارستان سخنرانی کند؟ وقتی دو اتفاق بیفتد؛ اولاً مشارکت همچنان پایین بماند و امید سیاسی خلق نشود، ثانیاً دغدغههای هسته سخت و بدنه وفادار را در همین حد نگه دارد تا مطالبه دیگری نکنند. با نیامدن آنها و آمدن اینها، این چرخه ادامه پیدا میکند. مثلاً اگر در شهری مثل تهران مشارکت حتی به حدود ۴۰ درصد یا کمتر از آن هم برسد این فرد دیگر نمیتواند رنگ سبز بهارستان را به چشم ببیند، پس باید وضعیت کنونی فریز شود تا این تیپها بتوانند در قدرت باقی بمانند. حالا این وسط چه بلایی سر ایران و انقلاب اسلامی و ایده مردمسالاری دینی امام و رهبری میآید، به ایشان و دوستانشان ربطی ندارد.
شاید خواننده مطلب گزاره بالا را حاوی نوعی پیشداوری و نیتخوانی بداند، اما راه ابطال این گزاره خیلی سخت نیست. به عملکرد این فرد و این جریان در یک سالی که در مجلس هستند و سه سالی که در مجلس خواهند بود، نگاه کنید. اگر در نطقها، کنشها، رأی دادنها و رأی ندادنها چیزی جز این دو هدف را تشخیص دادید، میتوانید ادعای نگارنده را دارای سوءقضاوت و پیشداوری بدانید. نکته قابل تأمل اینجاست که این فرد طوری از به تعویق افتادن مصوبه و کمرنگ شدن نقش مجلس، خود را ناراحت نشان میدهد و خواهان تعطیلی مجلس میشود که اگر کسی سابقه نظری این جریان را نداند، فکر میکند با تئوریسینهای دموکراسی طرف است.
خطر این جریان در کجاست؟ اینها برای ماندن در قدرت عاشق ساخت دوقطبیهای سطحی سیاسی هستند. دوقطبیهایی که در آن موضوعات اصلی کشور به محاق میرود و فراموش میشود. با جریانی طرفیم که پیچیدگیها و حساسیتهای امنیتی، نظامی و سیاسی موجود را بههیچوجه درک نمیکند، سلبیزی و دوقطبیزی هستند و عموماً هیچ ایده ایجابی ندارند. اگر هم ایده ایجابی دارند؛ سطحی، سادهسازانه و غیرواقعی در حد تولید شغل با یک میلیون تومان یا صادرات ۱۱ میلیارد دلار خیار و گوجه به روسیه است. جریانی که اگر استمرار پیدا کند و تقویت شود، بهترین هدیه در شرایط فعلی برای نتانیاهو است؛ و برای بدنه انقلابی چه درسآموز که این اظهارات و این کنشها در آستانه سالروز شهادت جهانمردی اتفاق میافتد که نقطه مقابل تفکر ماندن در قدرت به هر قیمتی بود، سالروز او که وقتی در اوج محبوبیت بود در پاسخ به درخواست نامزدی در انتخابات گفت، من نامزد گلولهها هستم. در سالروز مردی که نماد فهم پیچیده از سیاست و امنیت و جامعه بود.
سالروز پرکشیدن او که استاد تبدیل تهدید به فرصت بود. سالروز او که مصداق تمامعیار کارآمدی بود. سالروز او که ایران را برای همه ایرانیان میخواست. سالروز او که مصداق وفاق واقعی بود. سالروز او که آنقدر خوب بود که این جریان او را تحمل نمیکرد و او را دستبوس ابوموسی اشعری میخواند.