رضا صادقیان
در فرهنگ لغت عمید مقابل کلمه شانتاژ آمده است: کوشش برای شکست دادن طرف مقابل از طریق تهدید، تحریک، سفسطه، و به راه انداختن هیاهو و آشوب، جوسازی و هوچیگری. فرهنگ لغت معین نیز چنین تعریفی را از کلمه شانتاژ به دست میدهد: هوچیگری، تلاش برای شکست رقیب از راه سفسطه، تهدید به افشاگری، تهییج و تحریک شنوندگان و جلوگیری از مطرح شدن یا اثر گذاشتن سخنان رقیب. شاید در نگاه اول و با شنیدن کمله شانتاژ به دلیل نداشتن تصویری از چنین عبارتی، کلمه شانتاژ نامفهوم و نادقیق به نظر آید، ولی با دقت کردن به رفتار برخی از اطرافیان و حتی نزدیکان به این نتیجه میرسیم که فرد مورد نظر را «شانتاژکار» و «هوچیگر» بنامیم. برای ارایه تعریف دقیقتر از کلمه شانتاژ قبل از آنکه در خود عبارت وارسی کنیم نیاز داریم کلمه مورد نظر را به صورت مصداقی به تصویر بکشیم.
شانتاژ کاری مانند سیاسی کاری برآمده از رفتار انسانهای ناتوان و کمتوان است. اشخاصی که به هر دلیل و باتراشیدن موانع کاذب ذهنی و به جای پاسخ دادن به رفتار و سیاست خویش، تیغ تیز را به سوی کسانی دیگر نشانه میروند، حتی شخصیتها و مدیران ارشد نیز چنین رفتاری را برای فرار به جلو پیشه میکنند. فرد شانتاژکار بیمسئولیت هم هست، انسانی که نتواند در قبال مسئولیت خویش به مطالبهگران و طراحان سوال پاسخ عقلانی بدهند و از ارایه عدله و جوابهای عقلانی ناتوان است، ناخواسته به سوی جوسازی و هیاهو و هوچیگری میرود و این همه نشانههای واضح و روشن ناتوانی و خرد ناقص است. متاسفانه برخی از مسئولان اجرایی به تکرار از چنین شیوهای استفاده میکنند و همه را مقصر جلوه میدهند، مگر کارنامه خودشان را!
خرد نامتعادل نیز خروجی بیش از شانتاژ ندارد. در اینجا منظور از نامتعادلی، رفتاری است که ابتدای آن بیمسئولیتی و سرانجام آن به دلیل حفظ سمت و مقام، فرافکنی و هیاهو است. خرد در اینجا به معنای توانایی انسان برای پیشبرد امور و رفتار و سنجش مسائل براساس زیانها و دستاوردها معنا میدهد؛ انسانی که توانایی راهبری امور جاری را براساس منطق و عقل نداشته باشد، لاجرم به طرف هیاهو و جوسازی پیش میرود. چرا که توانایی و درست انجام دادن آن سیاست و برنامه را ندارد.
انسان شانتاژکار، به دلیل آنکه از خرد به معنای عام آن بهره نمیبرد و تعادل رفتاری نیز ندارد، بیشعور هم هست. فرد بیشعور به جای پاسخگو بودن در قبال وظایفش و پذیرش خطاهای انجام داده و جواب دادن درباره ناتوانیاش، به هوچیگری و شلوغبازی پناه میبرد، چرا که گمان دارد ایرادش در گرد و غبار ساختگی به چشم نخواهد آمد و دیگران نیز مانند او همه چیز را غبارآلود مشاهده میکنند، به عبارتی روشنتر، افراد بیشعور دیگران را نیز فاقد شعور میشناسند. شانتاژکار بیش از آنکه زرنگ و باهوش باشد، بیشعور (شانتاژکار کمَشعور و یا دارای شعور ناچیز نیست، بلکه دقیقا بیشعور است) است.
شاید تا حدودی رفتار اجتماعی خوبی داشته باشد، مودب باشد، به موقع سر کارش حاضر شود، لباسهای تمیز و اتو کشیده بپوشد و نظم سازمانی را در حد عالی رعایت و حتی به عرفهای موجود در جامعه احترام بگذارد، ولی به دلیل آنکه به عملکرد دیگران و اشخاص به چشم تحقیر نگاه میکند و تلاش دارد هزینه کارهای خودش را از جیب اشخاص دیگر پرداخت کند، بیشعور است. شانتاژکار هزینه میسازد-میتراشد ولی با هزارانترفند و هیاهو کوشش میکند کلیت هزینه از جیب دیگران پرداخت شود. خواسته و ناخواسته اطراف ما انسانهای شانتاژکار، هوچیگر و پرهیاهو حضوری جدی دارند، به نظر میرسد بهترین راه برای دوری کردن و آسیب ندیدن از چنین پدیدههای خطرناک و هولناکی شناسایی آنان باشد. شناخت آدمیان هوچیگر اولین گام برای بایکوت آنان است.
پینوشت: در خبرهای منتشر شده هفته قبل حداقل دو تن از شخصیتهای نزدیک به دولت و معاونان وزیر از چنین عبارتی استفاده کردند و افراد مخالف خود را شانتاژکار و شلوغ کن خطاب کردند. گویا عبارتهایی مانند رسانهها و انسانهای اهل هیاهو، شلوغ بازی، بیانصاف و دروغگو در مقایسه با کلمه شانتاژ حق مطلب را برای مخاطبان بیان نمیکند و از همینرو شماری از مسئولان از کلمه شانتاژ برای مخالفان و منتقدان خود استفاده میکنند.