✍فردین علیخواه *
ازنظر امیل دورکیم، بهعنوان یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی، « ُجرم » ؛ صدمه به انتظارات و احساسات جمعی و درواقع جریحهدار کردن انتظارات و احساسات عمومی است. وقتی جرمی رخ میدهد عواطف و احساسات جمعی لطمه میبیند و آزرده میشود و به همین دلیل، در طول تاریخ، نظام مجازات تعریف شده است. یکی از اهداف مهم مجازات، ترمیم و زنده نگهداشتن همان احساسات جمعی و ایجاد امیدواری در جامعه است. ولی آنچه دورکیم را در مقایسه با سایر جامعه شناسان متمایز میکند آن است که ازنظر او ُجرم، به غیر از آثار منفی، برای جامعه کارکردهایی نیز دارد.
ازنظر دورکیم افراد با مشاهده میزان حساسیت عمومی در قبال ارتکاب یک جرم، آگاه میشوند که خطوط قرمز جامعه چیست. درواقع میزان واکنش به نقض یک هنجار اجتماعی، بیانگر آن است که جامعه چه چیزهایی را بد و یا بسیار بد میداند و در خصوص نقض آنها با کسی شوخی ندارد. مثالِ آزار جنسی دانش آموزان یک دبیرستان توسط ناظم مدرسه در شهر تهران را به خاطر آورید. این اولین کارکرد جرم است.
بهعنوان دومین کارکرد، با واکنشی که جامعه به نقض یک هنجار اجتماعی نشان میدهد به شکلی با خودش تجدید میثاق میکند. به این معنا که با واکنش نسبت به زیر پا گذاشته شدن یک هنجار اجتماعی، جامعه درمییابد که بر روی چه چیزهایی توافق دارد. این همفکری و اشتراک نظر باعث شکلگیری یک « ما » میشود؛ « مایی » که اعضای آن دستبهدست هم میدهند و نقض یک هنجار اجتماعی را محکوم میکنند. ازاینرو، به نظر دورکیم یکی از کارکردهای جرم، مشخص کردن مرزهای گروهی است، یعنی مرز بین « ما » و « آنها» را مشخص میکند.
صداوسیما، در برنامهای به نام بیراهه، صحنه اعتراف گیری از دختر نوجوان رقصندهای را به تصویر کشید که با اضطراب و اندوه به سؤالات مجری برنامه پاسخ میدهد. قطعاً صداوسیما و همفکرانش، عمل این دختر را جرم تلقی کردهاند.
در روزهای اخیر واکنش جامعه به این برنامه را بررسی کردم. بهراستی اگر بخواهیم با عینک امیل دورکیم به این اتفاق و واکنشهای پسازآن نگاه کنیم چه ارزیابی میتوانیم داشته باشیم؟ برخی از نظریههای مشهور جامعهشناسی در ایران گیج و منگ میشوند!
1-ازنظر دورکیم، جرم، صدمه به احساسات و عواطف جمعی است. جرم به شکلی، انتظارات جمعی را زیر پا میگذارد و به همین دلیل موجی برای برخورد با آن در جامعه شکل میگیرد. قبل از پخش برنامه بیراهه، هیچ موج ملموسی در جامعه دیده نمیشود که خواستار برخورد با دختران نوجوانی باشد که فیلمهای رقص خود را در فضای مجازی منتشر میکنند. در واقع اصلا احساسات جمعی جریحه دار نشده است. نکته قابلتأمل دیگر آنکه وقتی واکنش جامعه به برنامه بیراهه را هم بررسی میکنیم عواطف جمعی نه از تذکر و هشدار این برنامه نسبت به این دختران بلکه از دستگیری یک دختر نوجوان رقصنده جریحهدار شده است. همه اقشار جامعه(به جز مدیر روابط عمومی صدا و سیما) می پرسند که اساساً این دختر چرا دستگیر شده است؟ اگر لطمه به احساسات عمومی موردنظر دورکیم را مبنا قرار دهیم این صداوسیماست که احساسات و عواطف عمومی را جریحهدار کرد و نه این دختر رقصنده. چون شاهد واکنشی جمعی نسبت به صدا و سیما بودیم و نه این دختر نوجوان.
2-ازنظر دورکیم، یکی از کارکردهای جرم آن است که با مشاهده میزان واکنش جامعه نسبت به آن، درمییابیم که خطوط قرمز جامعه چیست و نسبت به چه رفتارهایی حساسیت دارد. بهراستی جامعه ایران نسبت به انتشار فیلمهای رقص توسط نوجوانان ازیکطرف و نسبت به پخش اعترافات یک دختر نوجوان رقصنده از صداوسیما چه واکنشی نشان داد؟ این دو را مقایسه کنید. واکنش جامعه نسبت به کدام یک بیشتر و گسترده تر بود؟ با این اوصاف، بهراستی خطوط قرمز جامعه ایران کدامند؟
3-سومین کارکرد جرم ایجاد همبستگی اجتماعی است. واکنش به جرم مرز بین « ما » و « آنها» را مشخص میکند. برنامه بیراهه دقیقاً این کارکرد را در پی داشت. مرز بین ما و آنها را بهخوبی نشان داد. « آنها» رقصیدن یک دختر نوجوان در اتاقش و انتشار آنرا در اینستاگرام تحمل نکردند و جامعه، دستگیری این دختر نوجوان و مجبور کردن او به اعترافات تلویزیونی را تحمل نکرد.
سخن پایانی آنکه، باید نگران جامعهای بود که در آن، نهادهای رسمی، رفتاری را جرم تعریف کنند و برنامه ای با عنوان « بیراهه» درباره آن بسازند، در حالی که پرسش مردم آن باشد که اساسا چرا این رفتار جرم است؟ شکاف بین نهادهای رسمی و جامعه را با چه سازوکارهایی می توان پر کرد؟
* جامعهشناس