گروه سياسي: پيش ميآيد كه پدری مهربان نهایت تلاش خود را مينماید تا فرزندانی پاک و سالم تحویل جامعه دهد، ولی در این وسط نخالههایی هم یافت ميشود که نان پدرخورده و عاصی ميشود و با جهالت خویش خانواده را هم آبستن تنیدگی روانی مينماید.
حسن فاتحی
پدر ميگوید خدایا من که تمام تلاش خودم را کردم تا نان حلالی سرسفره بیاورم، آخر این نخاله چرا و با کدامین حکمتی در خانواده من پیدا شد؟، همسایگان ميگویند، حیف آنهمه تلاش و تعهد پدر خانواده که فرزند نخالهاي همه را به باد داد!، خواهران و برادران هم زانوی غم بغل گرفته و هرکدام همدیگر را علت بدبختیها تصور مينمایند و بیچاره پدر هم ......
شبیه همین زایشهای نخالهگون در خانواده بزرگ ایران هم پیدا شد و بالاخره بعد آنهمه زحمات بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و نیز رهبر معظم انقلاب که الحق و انصاف خانواده بزرگ امن و مقتدری را پدری کرده بودند، به ناگه زایشهای نخاله گونی سر برآوردند که حرمت بزرگترها را نگه نداشتند، نمک خورده و نمکدان شکستند و تازه در نقاب ارزش چنان هوشمندانه از پدر خانواده هزینه کردند که سرانجام عاصی تر گشته و نقاب خویش را نیز فراموش کردند تا همگان متوجه ماهیت آنها بوده باشد.
زایشهای کوتوله که حرفهای بزرگ بزرگ ميزدند ولی در عمل در هم ریختگی خانواده را دنبال ميکردند، به برادران بزرگتر خود ميگفتند فتنه گر، به بزرگترهای فامیل و دلسوز ميگفتند شکست خوردگان سیاسی و طلحه وزبیر، به همسایگان دلسوز که از مهربانی پدر خانواده محبتها چشیده بودند، می گفتند مزاحم و جاسوس و بالاخره به هم محلیهای خیرخواه هم می گفتند:...!
روزگار اجتماعی و سیاسی این خانواده با چهچه و به به جماعتی مترصد فرصت که از انقلاب و امام خمینی (ره) کینه به دل داشتند روز به روز چنان بحرانی ترشد که برادران عاقل محصور شدند و بزرگان نیز فراری داده شدند، نخالهها هم که عقل و تدبیری نداشتند، فقط تهدید و برچسب و عوام فریبی بلد بودند، نخالهها شدند دلقک و جماعت فرصت طلب مترصد فرصت هم شدند تصمیم گیران اصلی و این چنین شد که در خانه اختلافات زبانه کشید و در بیرون هم گرگها طمع کرده و جسورتر شدند. حالا نسلی از برادران خیرخواه دو باره تلاشی را شروع کرده اند بلکه صمیمیت و اقتدار قبلی خانواده را احیا نموده باشند ولی دراین وسط خواه ناخواه صحنههاي دلگیری هم پیدا ميشود:
... گرگها جسورشده دندان تیز نمودهاند ودندانشان را مرتب به هم ميسایند، جماعت مترصد فرصت درون که دیروز با تحریک نخاله اقتدار خانواده را شکسته بودند، امروز آش داغترشده اند، نخالهها هم که زبان تهدید و هیاهویشان درازتر از وجودشان شده بود، در گوشهاي نشسته و امید به هیاهوی دیگری بستهاند.
...دیروز که اقتدار خانواده تحت تاثیر اوضاع نسبتا "مطلوب اقتصادی،اجتماعی و سیاسی از پشتوانههاي گران قیمتی برخورد بود، امروز تار و پود اقتصاد خانواده بخاطر جهالتها ومنیتهای زایشهای نخاله سست تر شده است، سرمایههاي و پولهای هنگفت خانواده بلوکه شده، منابع و سرمایههاي خدادادی هم دیگر خریدار ندارد،چرا که نخالهها همه را به جان خانواده انداخته و تا توانستهاند دشمن تراشی نمودهاند.
... برادران خیرخواه در این شرایط دست و پا ميزنند،این بندگان خدا تک و تنها یک طرف ایستاده و در آن طرف نیز جماعتی زیادهخواه قرار گرفته اند، در بین این زیادهخواهان آنچه دل را بیشتر به درد ميآورد، دوستان دیروز برادران نخاله ميباشد که عهدنامههاي ترکمنچایی بر ما تحمیل کرده بودند و حالا هم در نقاب دوست با نقش چند پهلوی خودشان به دنبال منافع خودشان ميباشند.
براستی اگر این برادران خیرخواه و اهل تدبیر و سیاست دیرتر ميرسیدند،چه اتفاقات تلخ دیگری در انتظار خانواده بود؟، آیا زایشهای نخاله که دیروز حرمت برادران بزرگ را نگه نداشتند، امروز پدرخانواده را سکته نمیدادند؟
بیا تا اسب فتنه رم نماییم
مدیریت به اهل خود سپاریم
زهرچه بیخردبوده به خانه
جداگردیم وتدبیری بسازیم