گروه سياسي: ماجرای دولت روحانی و پرداختن به اتفاقات و مباحثی که در یکسال گذشته پدید آمده است عبرت آموزند. گاهی سخنان روحانی فقط در قالب اندرزگویی و شعار بوده و خود میداند که قدرتی بر عمل به آنها ندارد اما همین که از سر آگاهی و با اعتقادی درونی بیان میکند و نیکی میجوید و صلاح میخواهد خود غنیمتی است اما مردم را کافی نیست.
علیرضا کفایی
مردم به آنچه میگذرد بخوبی مينگرند و بدرستی قضاوت ميکنند و بر آنچه انتخاب کرده اند وفادارند اما آنچه که مردم از ماحصل رای خود انتظار دارند نه در بحثهای کلامی و دعوای بهشت و جهنم پدید ميآید و نه در سخن سرایی و صرف بازگویی دردها! بلکه درمان درد ميجویند و آسایش، آرامش، امنیت، رفاه، آینده و امید ميخواهند. تردیدی وجود ندارد که گروهی در پی آن هستند تا دولت را در رسیدن به اهدافی که دارد ناکام کنند و با تمام توشه و توان خود به میدان آمده اند تا به هر شکل ممکن دولت را زمین گیر نمایند.
بخوبی هم ميدانند که موفقیت آنها یعنی نابودی مردم و بازگشت به دوران بحران. حقیقت بینی و نیک اندیشی و پارسایی نزد این گروه نقشی است بر دیوار و بس. وارد دعوای این جماعت، مساوی است با از دست دادن فرصتها. تنها بر یک چیز پایداری دارند و آن هم ایجاد بحران و حرکت در مسیری بر خلاف رای مردم. در میان این گروه، ناپرهیزگارانی هستند که منبر ارشاد را آلوده ساخته و بی محابا تهمت میزنند و به تباهی فتوا ميدهند و با پریشان گویی حکومت و عدالت را ملوث و آیین رسول را مشبه کرده و هزاران رخنه در دین انداخته اند تا مردم حیران و سرگشته شوند و از اصل ماجرا دور افتند. نباید در برابر این متعصبان کوتاه آمد و عقب نشینی کرد بلکه باید با جدیت با آنها مقابله کرد و چون نظامی در مخزن الاسرار یکبار دیگر پیامبر را خواند که برخیز و:
بازکش این مسند از آسودگان
پاک کن این منبر از آلودگان
خانه غولند بپردازشان
در غله دان عدم اندازشان
اگر آقای روحانی و اصلاح طلبان در مقابل این تفکرات آنارشیستی ایستادگی نکنند و یا ماجرا را به سکوت برگزار کنند چه بسا به فاشیسم بیرحمی منجر شود که قبل از این هم و مشخصاً از دوم خرداد 76 به این سو مکرر به آن هشدار داده شده بود. تفکری جزمواره که دیگران را به " چاکری و بندگی و مدیحه گویی خود ميطلبند و برای آنکه اندیشه خشک خویش را چونان تنها اندیشه درست بر کرسی نشانند، با قدرت حکومتی بر هر فکر دیگر مهر جرم و جنایت ميکوبند و به آزادی انسانی اعلان جنگ مينمایند". اما تا دنیا دنیاست جانهای آزاده ایی خواهند بود که در برابر تجاوز به آزادی انسانی گردن بکشند و استوار بایستند و از دست اندازی قهرورزان یکسونگر و تمامیت خواه بر حق و حقوق انسانی جلوگیری کنند.
این گروه گرچه بسیار فعالند ولی با گذشته ایی که از خود به میراث دارند و با تر دامنی از آلودگی فکری و سیاسی و حمایت از غارتگران و دروغگویان نزد ملت شناخته شده هستند و از این رو بود که با قهر مردم مواجه شدند و اکنون در فکر انتقام از ملت هستند، و به دلیل همین برملا شدن هویتشان نمی توانند خطری برای دولت و ملت باشند هرچند جعل هویت کنند و خود را دلواپس انقلاب و مردم بدانند. گرچه با سنگ اندازی در رسیدن مردم به موفقیت چالش ایجاد ميکنند اما خطر عمدهای نیستند و همانطور که با دستوری آمدهاند به نهیبی خواهند رفت.
خطری که امروز دولت آقای روحانی را تهدید و مانند یک کودتای مخملی عمل ميکند تفکر خاصی است که آرام آرام گسترش ميیابد و از طرفی بدلیل آنکه دولت را بیشتر درگیر دیپلماسی هسته ایی و بهبود وضعیت معیشت مردم ميبیند، فضا را مهیا دیده است تا مرموزانه و با استفاده از نیروهایی که رنگ و لعابی به خود زدهاند و در واقع سربازان خاصی هستند که با آموزشهای لازم با مارکهاي موردپسند جامعه، از قبل آماده شدهاند تا در چنین مواقعی آنها را وارد میدان کنند و هم و غم خود را بر این قرار دهند که با فریبی بزرگ آنچه را که مردم به آن رای داده و برگزیده اند مسخ نمایند.
این تفکر ویرانگر که اگر با آن برخورد نشود و از نفوذ آن جلوگیری نگردد در مدت کوتاهی بخشهایی از جبهه اعتدال و اصلاحات را که در دام آنها گرفتار آمدهاند از درون تهی میکند و اندیشه اعتدال و اصلاح را دچار مسخ و دگرگونی ميکند متاسفانه در مرکز دولت و در مقابل چشمان رئیس جمهور فعال است. شاید آقای روحانی به زعم خود دلایل موجهی در انتخاب و انتصاب برخي وزیران داشته باشد و یا انتخاب آنان را نوعی استراتژی لازم برای گذر از بحران و کم کردن حساسیت مخالفین و امنیتی ها بداند و یا شاید معامله ایی با مجلس و ... صورت پذیرفته باشد و یا....، اما آقای روحانی نباید فراموش کند که از دل آرای مردمی واجد اکثریت شد که علاوه بر بیزاری از سیاستهای دولت قبلی، با خاطره ایی که از دوم خرداد داشتند و به امید توسعه همه جانبه و پایدار و اعتمادی که به اصلاح طلبان داشتند او را برگزیدند. که در این برگزیدن نقش آقای سید محمد خاتمی و مدیریت وی و حمایت آقای هاشمی بسیار حائز اهمیت بود. لذا انتخاب فردی که درست در نقطه مقابل قرار داشت عاقلانه نبود.
مصداق اين گفته در سراسر كشور عيان و قابل استناد است: انتصابهای نامانوس در استانداریها و به تبع آن در فرماندایها ضمن اینکه با تفکر دولت و آرای مردمی همخوانی ندارد چنانکه شاهد هستیم موجب بروز تنش و ایجاد غائله و هیاهو بر علیه دولت و اصلاح طلبان در بعضی از شهرها شده است، باعث خواهد شد که دیپلماسی هسته ایی که از طرف دولت برنامه ریزی و تعقیب می شود تحت الشعاع قرار گیرد.
میدان دادن استانداریها و فرمانداریها به گروههای مخالف دولت و محدود و بسته کردن فضا برای حاميان دولت خصوصا اصلاحطلبان خلق الساعه نیست و به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که آنرا به گروههای خودسر ارجاع داد. تا چراغ سبزی دریافت نکرده باشند و دستوری در کار نباشد هیاهو ایجاد نمی شود. متاسفانه در استانها و شهرهای دورتر از پایتخت و محرومتر این فضای بسته برای فعالیت اصلاحطلبان و حامیان دولت مشهود تر است زیرا صدای مردم در این مناطق کمتر و یا دیرتر به گوش میرسد و اختناق شدید تر است.
این استانداران و فرمانداران همانطور که در بالا اشاره کرديم سربازان خاصی هستند که با آموزشهای لازم با مارک و اعتدال و اصلاحات از قبل آماده (بزك!) شدهاند تا در چنین مواقعی وارد میدان شوند و انجام وظیفه نمایند که عموماً از طرف راه یافتگان مجلس و هماهنگی برای آن فریب بزرگ و مسخ و قلب واقعیتها تلاش ميکنند. راه یافتگانی که متاسفانه با مکر و حیله خود را اصلاح طلب و حامی دولت معرفی کردند و اکنون با همان حربه، در جای جای پستهای حساس، افرادی را با طعم و رنگ خود نشانده اند و عرض خود میبرند و زحمت ملت ميدارند.
خطری که بر آن تاکید و هشدار داده میشود نه از ناحیه جبهه پایداری و یا گروههای مخالف و افراطيون است که آنها برای مردم شناخته شده هستند بلکه این است که در مرکز دولت یعنی وزارت کشور و با همکاری راه یافتگان در مجلس که ماموریتی خاص دارند، حامیان دولت آرام آرام به انزوا کشیده میشوند و دولت را از عقبه خود جدا ميکنند و البته از استانها و شهرهای کوچک و محروم و دور از تهران شروع کرده اند!
لازم است به این نکته توجه شود که سیاست داخله و خارجه باید در یک طیف باشند، تعلل و یا ناهمگونی در یکی باعث ناکامی در دیگری خواهد بود. دولت برای رسیدن به توافق با غرب باید از حمایت داخلی برخوردار باشد، گرچه گروههای افراطي سعی دارند دولت را فاقد پشتوانه داخلی نشان دهند اما در واقع هم غرب میداند و هم مردم میدانند که عملکرد این گروهها آنچنان اهمیتی ندارد و فقط جار و جنجال و هوچیگری است و پشتوانه و حامی اصلی دولت مردم هستند و اگر آنها کنار کشیدند و دچار یاس شدند برای دولت مشکل جدی ایجاد خواهد شد.
دولت باید بر شعارهایی که به واسطه آنها از مردم رای گرفته است تمرکز نماید که از آن جمله حقوق شهروندی، کم کردن فاصله طبقاتی، بهبود وضعیت معیشت، پایین آوردن تورم، حل معضل بیکاری، باز کردن فضا و آزادیهای قانونی، آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر و... که این شعارها، امروز مطالبه ایی است ملی و اگر دولت نتواند در تحقق آنها موفق شود با چالش جدی در عرصه داخلی روبرو خواهد شد كه نشانههاي ابتدايي و اوليه آن را در يكسالگي 24 خرداد به عينه از زبان مردم مي توان شنيد. امري كه اتفاقا كعبه آمال افراطيون هم هست، يعني «نوميد ساختن حاميان روحاني از توانمندي دولت او. به عبارت صريح تر يعني اينكه هيچ چيز قرار نيست تغيير كند؛ به تعبيري انگار نه خاني آمده و نه خاني رفته...!»
از اینروست که میگوئیم با این کارگزاران در استانها و شهرها و با امید بستن به راه یافتگانی که در حال انجام ماموریتی خاص هستند، رسیدن به این مهم مشکل به نظر میرسد و دولت و شخص رئیس جمهور ميبایست هرچه زودتر در سامان دادن به امور و عزل افراد فرصت طلبی که خود را به دروغ حامی نشان داده اند و نصب نیروهایی که واقعاً حمایت کننده هستند اقدام کند.
البته هر فرد منصفي كاملا واقف است كه مشکلات یک شبه حل نمیشود مخصوصاً وقتی غارتها و دروغگویی های دولت قبل یکی پس از دیگری افشا میشود ولی از طرف دیگر هم باید پذیرفت با این نوع عملکردها، امید بستن به راه یافتگان فرصت طلب هر کاری که دولت در رفع نقایص و بر آوردن وعده هایی که داده است انجام دهد شکننده خواهد بود.