خیابونها، کوچهها، خونهها، خلاصه بگم همه جا بوی شب چله میداد، شبی که در آن انار محبت دانه میشد و شبی که داغی نگاههای زیبای بزرگترها در چشمان کودکان اوج میگرفت. شب یلداهای قدیم رنگ و بوی خاصی داشت و کرسی مادربزرگ گرمای خاصی داشت و گرمای آن در زمستان سرد به زندگیها گرما میبخشید.
رنگ سرخ انار و هندوانه نماینده زایش خورشید در روزگاری بود که پس از این شب، به بلندی میگراید. اما اینروزها زیر سایه سرد و بیمهر ارتباطات این رسم و رسوم رنگ و لعاب خودش رو از دست داده و چشم مادربزرگ و پدربزرگها تا صبح یلدا به در دوخته میشود. امروز دیگر آدمها بیشتر اوقات خودشان را با رسانهها، اینترنت و فضاهای مجازی پر میکنند و شب یلدا را از این طریق بههم تبریک میگویند.ئ ین روزها آدمها با وجود امکانات حمل و نقل سریع، بهجای اینکه از نزدیک در کنار یکدیگر بنشینند و از حس و حال خودشان بگویند و یاد و خاطرههای شیرین گذشته را برای یکدیگر بازگو کنند، با پدیدهای به نام تلفن همراه و یا شبکههای اجتماعی مجازی سر و کله میزنند. باشد که روزگارانی در پیش آید که همه ما این آئین را بزرگ بداریم مباداکه این جشن بزرگ پارسی به فراموشی سپرده شود.
این شب به ما میگوید یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت ...