رضا صادقیان
تجربه تلخ، عبرت آموز و ویرانگر تمام نزاعهای خرد و کلانِ حاکمیتها، جنگها، تجاوز نظامی به مرزها و نسل کشیها در طول تاریخ جزء با مذاکره و توافق نهایی به پایان نرسیده است.
اول: تجربه جنگ نابرابر اسراییل و حماس و کشته شدن بیش از 46 هزار نفر از مردم بیگناه ساکن غزه، در نهایت با مذاکره و توافق برای آتش بس به پایان رسید. فعلا خونریزی بیشتر در غزه متوقف شده است و همگان از این توافق حمایت کردهاند، حتی جریانهایی که قصد نابودی کامل دیگری را در سر میپروراندند. در گذشته و امروز هر زمان که طرفین جنگ و نزاع توانایی کافی برای صلح و سازش نداشتند، از سوی قدرتهای دیگر تحت فشار قرار گرفتهاند و لاجرم نشستن پشت میزهای مذاکره و رسیدن به نتیجه مشخص را در بدترین شرایط به آنان تحمیل شده است. تجربه توافق اسراییل با حماس و لبنان و فشار کشورهای دیگر به طرفین درگیری نشان داد نه میتوان برای همیشه جنگید و کشته داد و نه امکان عدم صلح، عدم سازش، عدم توافق و دوری کردن از گفتگو برای همیشه فراهم خواهد شد. شاید اسراییل فهمید که امکان حذف حماس و نیروهای مبارز فلسطین وجود ندارد، در حرف و سخنرانی هزاران هزار بار نیروهای مبارز مسلح را نابود کردند و وعده نابودی کامل را به مردم اسراییل دادند، اما در نتیجه و عمل با همان جریانی که به رسمیت نمیشناختند و راهی جزء نابودی کامل را ترسم نکرده بودند، به مذاکره نشستند. این یعنی زور و کارایی مذاکره از هر سخن گزاف و خیالی بیشتر است.
دوم: تجربه جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان نمونه قابل ذکر است؛ کنش سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که از سوی حاکمیت برای پایان دادن به آن نزاع انجام شد همچنان به عنوان یکی از بهترین و کم هزینهترین کنشهای مبتنی بر عقلانیت و مصحلت در دوران معاصر از اهمیت بالایی برخوردار است. از روز نخست حمله عراق به خوزستان در تاریخ 31 شهریورماه 1359 تا تیرماه 1367 که ایران قطعنامه 598 را با توجه به شرایط پیش آمده در اقتصاد و فهم واقعیتهای کشور توسط فرماندهان نظامی، کارشناسان اقتصادی، ریاست مجلس شورای اسلامی و سازمان برنامه و بودجه و... پذیرفت، نقطهای بود برای پایان دادن به هشت سال جنگ عراق و ایران. به عبارتی امکان نداشت آن جنگ ویرانگر و خانمانسوز بیش از این ادامه پیدا کند. وجود بیش از 2 میلیون نفر شهروند جنگزده و آواره در شهرهای دیگر، دویست هزار شهید، بیش از یکصدهزار جانباز، وضعیت بد اقتصادی، کمبود منابع مالی برای ادامه جنگ، تحت فشار بودن بودجه دولت و تصمیم قاطع امام خمینی(ره) باعث پذیریش قطعنامه و پایان جنگ شد. در همان شرایط بهترین تصمیم همان بود که جنگ به پایان برسد و از راه صلح و مذاکره ایران خواستههای خودش را در مجامع بینالمللی پیگیری نماید. پذیریش قعطنامه نشان میداد در عالم سیاسی راه توافق و سازش و رسیدن به مذاکره همیشه باز است، اینکه کی و براساس کدامین فهم گام برداشتن به سوی مذاکره را بهتر از نزاع و خونریزی بدانیم به مسائلی زیادی ارتباط دارد، اما طی کردن هر مسیری در نهایت امر به مذاکره و دوری از تخاصم دنبالهدار منجر خواهد شد.
سوم: هویداست که مذاکره و سازش و رسیدن به یک تفاهم، معنای گفتگو براساس منافع را به ذهن متبادر میکند و آنان که در سرشان از معنی مذاکره چیزی جزء شکست یافت نمیشود؛ معنی دیگری را به عبارت مورد نظر الصاق میکنند. معنی که جزء شکست، امتیاز دادن، وادادگی، تسلیم شدن، دور شدن از آرمانها و... را به مخاطب القاء میکند. مشکل اصلی و اساسی آرمانگرایان و آنان که به سازش و مذاکره و رسیدن به نتایج مشخص و قابل لمس در دنیای امروز اندیشه نمیکنند، دقیقا در جریانی قرار میگیرند که روزی پای میز مذاکره خواهند نشست و درباره بندهای توافق با دشمن سابق به گفتگو مینشینند، اما با شرایطی نابرابرتر و با تحمیل هزینههای بیشتر. اگر گمان کنیم فرصتهای امروز ناچیز است و امکان رسیدن به نتیجه بهتر برایمان نیست و بهتر است مدتی صبر و حوصله کنیم تا ایام بهتری از راه برسد، هیچ تضمینی برای رسیدن به آن نقطه ایدهآل وجود خارجی نداشته و ندارد. داستان تکراری اندکی صبر کنیم تا جهان نفت 300 دلاری را ببیند و اندکی بیشتر صبر کنیم تا غربیها تسلیم ما شوند و مقداری تامل کنیم تا زمستان سخت اروپا از راه برسد و آن وقت امتیازهای بیشتری را طلب کنیم؛ کوهی از این تصاویر محقق نشده پیش روی ماست، بنابراین به دنبال ترسیم تصویری دور از واقعیت نباشیم و با توجه به فهم وضعیت امروز در جهان معاصر و سنجش جوانب مختلف راه مذاکره و رسیدن به نتیجه کم هزینه را در یک مذاکره مستقیم و بدون واسطه با کشورهای اروپایی و آمریکا با چشمانداز حفظ مصالح کشور دنبال کنیم.