به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۲:۰۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۸ ساعت ۱۳:۳۱
کد مطلب : ۳۱۵۰۳۶

لگد زدن پوتین زیر صفحه شطرنج جهانی

لگد زدن پوتین زیر صفحه شطرنج جهانی
گروه بین الملل:  لیلیا شوتسوا؛ رئیس برنامه سیاست داخلی و نهاد‌های سیاسی روسیه در مرکز تحلیل‌های سیاسی موسسه «کارنگی»در مقاله ای نوشت:
زمانی که پوتین اواخر سال گذشته زیر صفحه شطرنج جهانی لگد زد و هزاران نیروی نظامی را در مرز اوکراین مستقر ساخت، جهان را وحشت زده ساخت. به نظر می‌رسید یک تهاجم قریب الوقوع رخ خواهد داد و فراتر از آن تهدید یک رویارویی جهانی تازه درباره مسائل مورد مناقشه میان قدرت‌های مسلح به سلاح هسته‌ای در جهان بود. از آن زمان به این سو، اوضاع آرام نشده است. تماس میان پوتین و بایدن در ۳۰ دسامبر که در آن رهبران دو کشور تهدیداتی را رد و بدل کردند کمک چندانی به بهبود وضعیت نکرده است. هر حادثه‌ای در امتداد مرز روسیه و اوکراین می‌تواند جهنمی واقعی را ایجاد کند.استدلال کرملین برای تشدید تنش عجیب و غریب است. روسیه معتقد است که آن کشور در واکنش به گسترش دامنه حضور ناتو در اوکراین و تجاوز‌های آن پیمان به آن چه کرملین از آن تحت عنوان منطقه تحت نفوذ روسیه یاد می‌کند عمل کرده است. با این وجود، این ادعا بیش‌تر شبیه یک بلوف به نظر می‌رسد. حقیقت آن است که ناتو علیرغم همه ژست‌های خوشامدگویی‌اش در قبال کی یف، آماده پذیرش عضویت اوکراین نیست.
پس پایان بازی پوتین چیست و چگونه خواهد بود؟ مطمئنا هدف فوری روسیه بازگرداندن اوکراین به مدار روسیه است. با این وجود، این تنها یک قلم زدن بر روی بوم بسیار بزرگ‌تر است. طرح پوتین بزرگ است: بازسازی قدرت روسیه پس از جنگ سرد در جریان فرایند تضمین بقای نظام قدرت شخصی در روسیه حول محور شخص او. اکنون با مشاهده واکنش ناخوشایند و غم‌انگیز غرب او ممکن است به آن چه می‌خواهد نزدیک شده باشد.
در سالیان اخیر، پوتین با اصلاح قانون اساسی، بازنویسی تاریخ و سرکوب مخالفان، سنت حکومت فردی تک نفره در روسیه را با موفقیت احیا کرده است. اکنون او به دنبال ارائه ستونی قوی برای نظام سیاسی روسیه و بازگرداندن شکوه جهانی به آن کشور است. در یک دهه گذشته، روسیه تحت زمامداری پوتین نه تنها آمادگی خود را برای احیای کنترل بر فضای تحت حاکمیت شوروی سابق نشان داد و جاه طلبی‌هایش را در گرجستان و اوکراین آزمایش کرد بلکه ردپای خود را در سراسر جهان از جمله از طریق مداخله در دموکراسی‌های غربی بر جای گذاشته است. با این وجود، بن بست امروزی بر سر اوکراین همه مسائل را به سطح تازه‌ای سوق می‌دهد.
پوتین دیگر به ناراحت کردن و آزرده خاطر ساختن غرب راضی نمی‌شود. او اکنون در تلاش است تا غرب را مجبور کند که با یک نظام تازه جهانی موافقت کرده و روسیه  را بار دیگر به جایگاه برتر خود بازگردد. با این وجود، هدف او به این جا محدود نمی‌شود. مهم آن است که پیشرفت ژئوپولیتیک در خدمت حفظ حکومت فردی پوتین باشد. بنابراین، غرب با پذیرش واقعیت ژئوپولیتیک روسیه در عمل برنامه داخلی او را نیز در داخل روسیه تضمین می‌کند. امریکا در داخل و خارج از روسیه تامین کننده امنیت آن کشور خواهد شد. این یک قمار تمام عیار است.
زمان عامل بسیار مهمی است. با توجه به چالش‌های اتحادیه اروپا و رقابت امریکا با چین که هنوز به عالی‌ترین حد ممکن نرسیده، کرملین از این لحظه استفاده می‌کند تا طرح بزرگ خود را دنبال کند. برای انجام این کار روسیه هر لحظه می‌تواند کلاه ایمنی را بر سر بگذارد. با این وجود، رویارویی هدف کرملین نیست. هدف روسیه برقراری صلح بر اساس شرایط و معیار تعیین شده توسط آن کشور است.در حال حاضر، دشوار است که بدانیم پس از آن چه خواهد شد. پوتین نمی‌تواند مخالفان غربی خود را مجبور به تسلیم کند. هم چنین، او آماده عقب نشینی نیست. با این وجود، او از امتیاز و امتناع برای پیگیری برنامه خود استفاده می‌کند. امتیازاتی مانند تعهد صریح ناتو به‌عدم گسترش بیش‌تر قلمروی خود به شرق به عنوان پیروزی و امتناع به عنوان بهانه‌ای برای تشدید بیش‌تر تنش. یک موفقیت برای پوتین از پیش مشخص شده است: غرب مجبور شده به روسیه از طریق تماس، دیپلماسی و مهم‌تر از همه توجه به خاطر اقدام خیرخواهانه‌عدم تهاجم به اوکراین پاداش دهد.
شورش روسیه ژئوپولیتیک را به عرصه نبرد تهدیدات تبدیل می‌کند، زور از یک طرف و تحریم از سوی دیگر. روش پوتین آزموده شده است: او تنش‌ها را افزایش می‌دهد و سپس خواستار «توافق‌های الزام آور» می‌شود توافق‌هایی که مفاد آن را جدی نمی‌گیرد. هدف در واقع، نظم جهانی هابزی است که بر پایه اختلال و آمادگی برای تحولات و اقدامات غافلگیرکننده بنا شده است.
این نظم هیچ شباهتی با آن چه در کنفرانس یالتا در سال ۱۹۴۵ میلادی شکل گرفت ندارد. هم چنین، شباهتی با کنگره وین در سال ۱۸۱۵ میلادی ندارد. معماران آن نظم از قوانین پیروی می‌کردند. با این وجود، امروز کرملین چیز بسیار متفاوتی را پیشنهاد می‌کند: بی‌ربط و نامناسب بودن قوانین. در رویکرد مدنظر روسیه هنجار‌هایی که جهان در سه دهه گذشته بر اساس آن اداره شده به نفع تفسیر خلاقانه از موارد امکان‌پذیر کنار گذاشته می‌شوند. در این میان، پوتین استاد سرسخت تعلیق و حرکت ناگهانی است امری که می‌تواند باعث ادغام قدرت ژئوپولیتیک و حکومت شخصی توسط او شود.
امروز اوکراین به مثابه جواهری است که باید برای آن جنگید. با این وجود، ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. بلاروس که رهبر تحت فشار آن به حمایت روسیه متکی است، می‌تواند جایزه بعدی رقابت ژئوپولیتیک باشد یا شاید قزاقستان جایی که خشم مردم از رژیم فاسد و تحت حمایت روسیه فوران کرده است. این درام تازه آغاز شده است. سایر کشور‌های همسایه می‌توانند تبدیل به گروگان‌هایی برای حفظ بقای نظام روسیه شوند که به خاطر امنیت داخلی خود نیاز به سلطه خارجی دارد.
تاکنون کرملین در بازی با یک دست بسیار خوش شانس بوده و با مهارت فوق العاده‌ای عمل کرده است. پوتین با یک نهاد غربی که مصمم به حفظ وضع موجود است سروکار دارد در حالی که واقعیت آن است که ماهیت جهانی شدن مانع از تاثیرگذاری جدی سیاست مهار می‌شود: چگونه غرب می‌تواند روسیه را مهار کند در حالی که در شبکه‌ای از روابط اقتصادی و امنیتی با دولت آن کشور درگیر شده است؟پوتین بدون شک این مزیت را احساس می‌کند. او که دهه‌ها با رهبران غربی سروکار داشته به نظر می‌رسد اکنون به این نتیجه رسیده که می‌تواند قلدری کند. این که امریکا به سرعت با آغاز مذاکرات موافقت کرد نشان می‌دهد که استراتژی پوتین کارآمد بوده است.
رهبران غربی هنوز به وضوح در مورد چگونگی واکنش نشان دادن به سیاست تعلیق کرملین کاری انجام نداده اند. کرملین با وادار کردن جهان به حدس زدن درباره آن چه روسیه در سر دارد و دنبال کردن خطوط سیاست متضاد متقابل به طور همزمان غرب را سرگردان نگه داشته است. غرب که عادت دارد به شیوه‌های منطقی و ریسک گریز عمل کند نمی‌داند چگونه به چنین آشوب سازمان یافته‌ای از سوی پوتین واکنش نشان دهد.
چندین تله وجود دارند که روسیه و غرب ممکن است دچار آن شوند. بر اساس گزارش ها، نوع تحریم‌هایی که دولت بایدن در نظر دارد می‌توانند برای دولت روسیه و نخبگان روسی که در غرب و اقتصاد آن ادغام شده‌اند ویرانگر باشند. هم چنین، شهروندان معمولی روس نمی‌خواهند کیفیت زندگی‌شان به طور نامحدود قربانی جنگ و تضاد‌های میان روسیه و غرب باشد. بر اساس گزارش مرکز مستقل لوادا در سال ۲۰۲۱ میلادی، تنها ۳۲ درصد از روس‌ها می‌خواستند روسیه را به عنوان «قدرت بزرگ مورد احترام که دیگر کشور‌ها از آن می‌ترسند» ببینند و تنها ۱۶ درصد فکر می‌کردند که جنگ می‌تواند قدرت پوتین را افزایش دهد. به نظر می‌رسد افول داروی تجویزی نظامی‌گری میهن پرستانه آغاز شده است.
دام اصلی برای غرب آن است که هر معامله‌ای که به کرملین اجازه دهد قاعده بازی جهانی را طبق خواسته خود تفسیر کند اصول و ارزش‌های غربی را تضعیف کند. با این وجود، رد معامله نیز می‌تواند باعث تحریک کرملین به برهم زدن کل بازی شود. لیبرال دموکراسی‌های جهان به سختی آماده درگیری با یک حریفی هسته‌ای، چون روسیه هستند.
این یک بن بست است و به نظر می‌رسد هیچ راهی برای خروج از آن وجود ندارد. هر دو طرف به بازی «چه کسی اول پلک می‌زند» ادامه می‌دهند: امریکا و متحدان‌اش تلاش کرده‌اند تا اوکراین را از حمایت خود مطمئن سازند در حالی که روسیه چکش استقرار نیروی نظامی را آماده نگه داشته است. نشست روز پنجشنبه در مسکو بین نمایندگان روسیه، فرانسه و آلمان با پیشرفت چندانی همراه نبود. مذاکرات هفته آتی به طور جدی آغاز می‌شود، زیرا روسیه و امریکا و سپس سایر اعضای ناتو به آن ملحق خواهند شد و هدف‌شان تعیین و یافتن حوزه‌هایی است که در آن توافق امکان‌پذیر و امکان ناپذیر است.این یک روند بلند مدت است و حتی اگر چنین تلاش‌هایی بتوانند به طور موقت اوضاع را آرام سازند سوء ظن متقابل بین طرفین باقی خواهد ماند. دلیل آن ساده است: تا زمانی که پوتین تسلط داشته باشد برنامه بلندپروازانه بزرگ او هرگز کنار گذاشته نخواهد شد.
برچسب ها: پوتین
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها