به روز شده در ۱۴۰۳/۰۸/۱۰ - ۱۵:۳۲
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۵ ساعت ۰۹:۴۵
کد مطلب : ۴۳۷۷۲۷

 چین یک ابر قدرت در عرصه آشپزی نیست

 چین یک ابر قدرت در عرصه آشپزی نیست
گروه جامعه:  بیش از ۲۰۰۰ سال پیش زمانی که متجاوزان عشایری به قلمرو چین یورش بردند پیش بینی درباره کارایی قدرت نرم شکل گرفت. یک ناظر زیرک پیشنهادی ارائه کرد مبنی بر آن که «بربرها» ممکن است توسط هنرهای آشپزی رام شوند. در واقع، او نوشته بود «میل» به برنج، کباب، خورش و شراب چینی می‌تواند مهاجمان را با اعتیاد به محصولات غذایی آن کشور تحت سلطه خود درآورد و به نقطه ضعف مهاجمان تبدیل شود.
به گزارش فرارو به نقل از بلومبرگ؛ این گزاره در دعوتنامه هیجان‌انگیز «فوشیا دانلوپ» نویسنده بریتانیایی کتاب «دعوت به یک ضیافت: داستان غذای چینی» ذکر شده است. این کتاب که هفته آینده برای اولین بار در ایالات متحده عرضه می‌شود دنیایی از لذت، نوآوری و تطبیق‌پذیری را به قدری عمیق و گسترده نشان می‌دهد که حتی خوانندگانی را که معتقدند همه چیز را در مورد غذا می‌دانند با داده‌های بسیاری مواجه می‌سازد. این نویسنده بریتانیایی کتاب را براساس سه دهه تجربه در سراسر چین و بررسی آشپزی چینی نوشته است و در موسسات آشپزی به آموزش پرداخته و در مزارع کوچک و صعب العبور چین غذاهای مخنلف را امتحان کرده است. او حتی غذاهای خیابانی چین را نیز امتحان کرده است.
عمق و گستردگی آشپزی چینی به حدی است که هم دوستداران گوشت و هم گیاهخواران را می‌تواند به سوی خود جذب کند به حدی که دانلوپ می‌گوید: «پکن می‌توانست با تغییر کاربری موسسه‌های بحث برانگیز کنفوسیوس در خارج از کشور به رستوران‌های چینی درجه یک قدرت نرم خود را به حداکثر برساند». این کار مطمئنا راه آسان‌تری برای جلب دشمنان نسبت به آموزشگاه‌های زبان به عنوان مراکز تبلیغ پروپاگاندای حکومتی چین بود. پس چرا غذاهای چینی بیش از برای مثال غذاها و سرآشپزهای اسپانیا، ژاپن و دانمارک تبدیل به سلاحی در دیپلماسی قدرت نرم نشده اند؟
پاسخ به این پرسش به بخشی از داستان غذاهای چینی با می‌گردد. دلیل شگفت انگیز بودن کتاب دانلوپ فراگیر بودن چیزی است که جهان به عنوان غذا درک می‌کند. همان طور که او اشاره می‌کند: «غذاهای چینی یک حضور فرهنگی اجتناب ناپذیر در سراسر جهان است از نیویورک تا بغداد از استکهلم تا نایروبی، از پرث تا لیما. تقریبا هر کشوری غذای چینی کلاسیک خود را دارد. به عنوان یک برند غذای چینی شهرت جهانی دارد».
با این وجود، دو قرن دسترسی به غذاهای چینی عمدتا توسط مهاجرانی که روح آشپزی منطقه‌ای خود را به ارمغان آورده‌اند مجموعه‌ای از تعصبات و کلیشه‌ها را ایجاد کرده است. برای مثال، این کلیشه که غذای چینی غذای مردم فقیر است که در قحطی‌های بی‌شمار و دوره‌های محرومیت شکل گرفته است. یا این کلیشه که غذایی ناسالم است و ارزش پرداخت هزینه بالاتر یا صرف وقت برای آموختن ظرافت تهیه را ندارد. دانلوپ می‌گوید نژادپرستی ناخودآگاه ضمنی‌ای درباره غذاهای چینی وجود دارد که تا به امروز باعث تحقیر آن غذاها شده است.
البته این گونه نیست که جمهوری خلق چین تلاش نکرده از منابع عظیم فرهنگی خود استفاده کند. استان سیچوان از سخت گیری دولت مرکزی عبور کرده است و به غیر از ارسال ویدئوهای با کیفیت بالا از غذاهای چینی در رسانه‌های اجتماعی ظاهرا رستوران‌های خوبی در منطقه لس آنجلس راه اندازی کرده است. با این وجود، این تلاش‌ها کافی نبوده اند.
با این وجود، غذا به عنوان قدرت نرم چین مشکل دیگری نیز پیش روی خود دارد: قدرت سخت چین. در زمانی که پکن ممکن است با ارائه چهره‌ای دوستانه به جهان به تصویری مثبت از خود نشان دهد از سوی دیگر در میانه رویارویی با وضعیت موجود جهانی تحت تسلط امریکا و غرب قرار دارد. این امر امکان تبلیغات و معرفی غذاهای چینی را به سایر نقاط جهان دشوارتر می‌سازد. واقعیت آن است که چگونه ممکن است غذای دشمن از گلوی‌تان پایین برود؟! این یک نقطه ضعف مهلک در چشم‌انداز دو هزارساله چین محسوب می‌شود.
جدای از رویارویی ابرقدرت‌ها این موضوع وجود دارد که چه کسی صاحب غذاهای چینی است. مدعیانی در خارج از پکن وجود دارد. بسیاری از سرآشپزهای برجسته سرزمین اصلی قبل از تسلط کمونیست‌ها همراه با رژیم ملی گرا به تایوان گریختند: آنان و نوادگان حرفه ای‌شان هم چنان در آنجا غذا سرو می‌کنند.
دیاسپورای وسیع‌تری با اعضایی در ژاپن و سایر نقاط جهان از جمله ایالات متحده وجود دارد. «یو بو» یکی از بهترین سرآشپزهای سیچوان در سال ۲۰۱۸ میلادی به ایالات متحده نقل مکان کرد و در حالی که در تلاش برای افتتاح یک رستوران است به آشپزی خصوصی برای چینی‌های خارج‌نشین در کالیفرنیا که هوس دستورالعمل‌های غذایی دوره امپراتوری چین و غذاهای خانگی کرده‌اند پرداخته است. سپس تفسیرهای زیادی به دلیل مواد و تکنیک‌های جنوب شرقی توسط چینی‌های مهاجر به تایلند، ویتنام، مالزی، سنگاپور، اندونزی، میانمار و فیلیپین وجود دارند.
درجه حرارت بالای سیاسی در روابط چین با کشورهای دیگر برای آشپزخانه خیلی زیاد است! جنجال ایجاد شده بر سر ماهیت سوپ بُرش پس از جنگ اوکراین را به یاد داریم زمانی که یونسکو تصمیم گرفت آن سوپ را اوکراینی معرفی کند در حالی که روس‌ها سال‌ها سوپ برش را بخشی از هویت روسی می‌دانستند. می‌توان تصور کرد که اگر مشاجره مشابهی بر سر شیائو لانگ بائو معروفی که در شانگهای خلق شد اما به دلیل دین تای فانگ رستوران سرو کننده آن غذا در تایوان شهرت جهانی پیدا کرده چه رخ خواهد داد!
نه آن که امریکا سرزمین هماهنگی آشپزی باشد اما هرج و مرج موجود در آنجا خلاقانه است. همان گونه که اگر با نگاه طنز نگاه کنیم مائوتسه تونگ ممکن بود در یک لحظه از انقلاب فرهنگی درباره غذا بگوید: «بگذارید هزار پیتزا بشکفد، بگذارید صد مدرسه باربیکیو با یکدیگر رقابت کنند»!
از دید غرب آخرین پیشرفت بزرگ در آشپزی چینی ممکن است در جریان سفر «ریچارد نیکسون» رئیس جمهور ایالات متحده به سرزمین اصلی چین رخ داده باشد دیداری که ژئوپولیتیک جنگ سرد را مجددا فرموله کرد: «ژو آنلای» نخست وزیر وقت چین در تصاویر تلویزیونی در حال آموزش دادن چگونگی استفاده از چاپستیک به نیکسون و هنری کیسینجر دیده شد. این در حالیست که در حال حاضر شی جین پینگ رئیس جمهور سخت گیر چین آن کشور را از برگزاری ضیافت‌های درخور سنت آشپزی چینی برای رهبران جهان باز می‌دارد. هنگامی که کار روزنامه نگاران خارجی محدود می‌شود نتیجه صرفا ایجاد سیاهچاله‌ها در حوزه اطلاعات سیاسی نیست بلکه خبرنگاران آزاد نخواهند بود در مورد لذت‌های آشپزی چینی نیز به جهان بگویند.
همان طور که در کتاب «دعوت به ضیافت» اشاره شده یک جهان آشپزی کامل در انتظار ظهور توسط گروهی تاثیرگذار از دوستداران غذا در سطح جهانی است که در خارج از سرزمین چین زندگی می‌کنند. باید از رهبران فعلی چین پرسید چرا میل و شادی و این لذت را سرکوب می‌کنند؟ تا زمان تغییر این رویکرد چین و غذاهای آن باید یک قدرت نرم در انتظار ظهور باشند.
برچسب ها: چین
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها