به روز شده در ۱۴۰۳/۰۸/۱۱ - ۱۰:۰۷
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۰ ساعت ۱۱:۳۱
کد مطلب : ۴۸۲۰۱۵

می توانیم با شیطان بزرگ هم تعامل کنیم

می توانیم با شیطان بزرگ هم تعامل کنیم
گروه سیاسی: فیاض زاهد و محمد مهاجری دوچهره اصلاح طلب و اصولگرا در یادداشت مشترکی در روزنامه اعتماد نوشتند:
نه اینکه برجام، نسخه شفابخش همه دردها بود، اما همین که بعد از گذشت یک دهه از تصویب آن و همه بلاهایی که ترامپ در امریکا و تندروها در ایران بر سر آن آوردند، اکنون در زبان علی باقری وزیر خارجه موقت جمهوری اسلامی، یک طرح ابتکاری نامیده می‌شود، حکایت از آن دارد که یک درام غم‌انگیز، ایران را دچار یک سکته بزرگ کرده است.
برجام با اینکه درمذاکراتش کشورهای ۱+۵ حضور داشتند، اما دو طرف بیشتر نداشت: ایران و امریکا. بقیه در این جورچین نقش اساسی نداشتند و اتفاقا قصه از همین‌جا آغاز می‌شد. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه ۱۰ماه بعدش در ۱۳آبان ۱۳۵۸ که سفارت امریکا توسط دانشجویان پیروخط امام به تصرف درآمد، هرگونه گفت‌وگو با امریکایی‌ها به تابو تبدیل شد. دولت بازرگان قربانی همین تابو شد چرا که وزیرخارجه‌اش در الجزایر با یک مقام برجسته امریکایی به نام سایروس ونس در الجزایر ملاقات کرده بود.
ابتدا چنین تصور می‌شد قهر از گفت‌وگو به خاطر صلابت ماست و اصطلاحا می‌خواهیم طرف مقابل را تحویل نگیریم. شاید چنین گزاره‌ای غلط هم نبود اما هرچه زمان گذشت پایه‌های این گزاره لق شد و ما عملا دچار خودتحقیری شدیم. گمان می‌کردیم امریکایی‌ها بلدند در هرجا و در هر موضوعی کلاه سرمان بگذارند و ما در هر شرایطی، کلاه سرمان می‌رود. در واقع از خودمان و دیپلمات‌های‌مان آدم‌ های زبون و ساده‌لوحی تصویر کردیم که انگار نه انگار ادعا داریم انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان معجزه قرن بیستم، توسط خودماها رقم خورده است.
مذاکره و عدم مذاکره فی‌نفسه نه خوب است نه بد، اما وقتی در چارچوب منافع ملی قرار می‌گیرد ارزش پیدا می‌کند. ما اگر مذاکره (و حتی عدم مذاکره) را صرفا به عنوان تاکتیک برمی‌گزیدیم برگ برنده بود اما اشکال از آنجا رخ نمود که پای ایدئولوژی وسط آمد و آنچه را که ممکن بود در منطقه الفراغ به عنوان فرصت تلقی کنیم به تهدید تبدیل کردیم و یک برچسب بزرگ بنام «استراتژی» روی آن حک کردیم.
امریکا البته شیطان بزرگ است و هم‌اکنون نیز با وجود ظهور قدرت سرخ چین، همچنان برند شیطان بزرگ را برای خود حفظ کرده و شاید توانسته آن را ری-برندینگ هم بکند اما جمهوری اسلامی هنوز با یک نگاه سنتی به شیطان نگاه و با آن رفتار می‌کند.
ریشه شکست برجام (که ظاهرا به خاطر خروج ترامپ شکل گرفت) را باید در همین نگاه ما به امریکا و ترس درونی تحلیل کرد. بزرگ‌ترین انتقادهایی که به ظریف در جریان برجام می‌شد این بود که چرا او با همتای امریکایی‌اش در خیابان قدم می‌زند یا به روی او می‌خندد. در واقع، خروجی و نتیجه مذاکرات ارزشش بسیار پایین‌تر از این رفتارهای معمولی به حساب می‌آمد. در ذهن‌ها چنین می‌چرخید که دیدن این صحنه‌ها، دل مردم ستمدیده فلسطین و آفریقا و کشورهای دور و نزدیک را که از ایران یک چهره ضدامریکایی ساخته‌اند خالی می‌کند. ایدئولوژیک کردن روابط خارجی و صرف‌نظر نمودن از منافع کوتاه و میان‌مدت مذاکرات با امریکا، دست ایران را در هرگونه ابتکار می‌بست و همواره دیپلمات‌های ما وحشت داشتند که اگر ظهر جمعه بیاید و ده‌ها تریبون نمازجمعه به آنها حمله کند، چه؟ اگر کفن‌پوش‌ها به خیابان بریزند، چه؟ اگر روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها از شدت حسادت، زیر دو خم مذاکرات بروند، چه؟
حاصل چنین ترسی در طول همه سال‌های گذشته و به خصوص در برهه برجام این است که ملتی بزرگ با سربازان شجاع، به جامعه‌ای ترسو با سربازانی به‌شدت محافظه‌کار تبدیل شده. ادامه این روند، جز فزون شدن ترس و گوشه‌گیری در عالم و نرسیدن به حقوق حقه ایرانیان، بهره دیگری ندارد.
حال چه باید کرد؟
دولت جدیدی در ایران در حال شکل گرفتن است. در انتخاباتی که می‌توانست با مشارکت بالاتری رخ دهد با حضور پنجاه درصد واجدین شرایط رییس‌جمهوری موفق شده که در تداوم سنت سیاسی سال‌های اخیر و یا مورد قبول جناح افراطی نبوده و ‌نیست. همزمان در امریکا نیز تحولات مهمی رخ داده است. داستان ترور ترامپ و انتخاب ونس به عنوان معاون اول رییس‌جمهور احتمالی در فرآیند رقابت‌ها دورنمایی از روندهای آتی را به تصویر می‌کشد. انتخاب ونس معنای دقیقش برای امریکایی‌ها، تزریق خون جدید به جمهوری‌خواهان و امید به تداوم سنت محافظه‌کاری خوش‌فرجام است.
برای ما اما برخلاف تحلیل‌های اولیه فرصتی برای گفت‌وگوهای عمیق‌تر. باور ما آن است که برخلاف لفاظی‌های ونس، دولت ترامپ در صورت انتخاب شدن هیچ علاقه‌ای برای برخورد نظامی با ایران ندارد. جمله‌ای که از وی نقل شده موید همین نکته است. اگر می‌خواهید با ایران برخورد کنید باید آن ضربه بسیار محکم باشد! اما در همین جا نیک می‌دانیم امریکا نه علاقه‌مند و نه قادر به انجام چنین ضربه‌ای است. مدل رفتاری امریکا در صورت موفقیت جمهوری‌خواهان پیچیده کردن و تعمیق تحریم‌ها و افزودن فشار برای کاهش فروش نفت تا نقطه صفر است. این استراتژی ایران را (از منظر آنها) از دست‌اندازی‌های منطقه‌ای باز می‌دارد. گروه‌های نیابتی را تضعیف می‌کند، دست برتر ایران در عراق را پایین می‌آورد، منجر به انزوای ایران در سوریه خواهد شد، به سعودی‌ها امکان بازی سه‌گانه خواهد داد؛ در عراق بانفوذتر، در لبنان موثرتر و در پروژه ابراهیم جسورتر خواهد شد. ضعف ایران و وجود مداخله‌گری به نام چین در روابط میان ایران و عربستان، عربستان را جسورتر و ایران را منزوی‌تر خواهد کرد.
ایران هم البته کارت‌هایی برای بازی خواهد داشت. اما هرگونه رفتاری بدون بازیابی و انتخاب یک راه‌حل بنیادی کار ما را سخت‌تر خواهد کرد. بیایید واقع‌بین باشیم.
انتخابات اخیر ایران برای دست‌اندرکاران یک نکته را روشن کرد. نظام اجازه تخلف نداد.
از سمت خاصی دفاع نکرد. شاید تندروهای جلیلیسم ادای اینکه ما نظام هستیم را درمی‌آوردند، اما فعالان و بازیگران تیزهوش در رصدهایشان دریافته بودند که انتخاب پزشکیان خیلی هم نظام سیاسی را نگران نمی‌کند. از آن سو حتی می‌توان گزاره‌هایی را سراغ گرفت که نشان می‌دهد، انتخاب جلیلی خیلی هم اتفاق میمونی برای هسته اصلی حاکمیت نبوده است .
حال فرض کنیم دستگاه عاقله بهتر از ما این تحولات را رصد کرده است.
در داخل مشکل بزرگ جنبش مهسا، قهر اکثریت رای‌دهندگان، فشارهای بین‌المللی، دولت ناتوان رییسی مرحوم و بحران مدیریت در کشور، حکومت را به این نقطه رسانده که باید تغییری راهبردی را صورت دهد.
نباید در انتظار استراتژی حیرت‌افزایی چون سیاست پینگ‌پنگی مائو- نیکسون باشیم. اما می‌توانیم امیدوار باشیم ایران خود را پیش از تحولات اساسی در کاخ سفید با دوسویه تحول‌آفرین در کاخ سفید تماس‌هایی را آغاز کند. این دست تماس‌ها از قبل هم شروع شده است. ایران کارت‌هایی برای بازی دارد. ما می‌توانیم از فرصت دولت جدیدمان برای طراحی قاعده و قالب جدیدی برای طراحی یک رابطه جدید با امریکا استفاده کنیم. تیم پزشکیان- ظریف قادر به این اجماع‌سازی هستند. رییس‌جمهور پزشکیان در داخل و جواد ظریف در خارج می‌توانند این اجماع مبتنی بر اراده حاکمیت نه اقدامی جزیره‌گونه را سامان دهند.
برچسب ها: برجام
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها